خلاصه ماشینی:
"در آن روز سیاحان راه بسیار رفته و رنج بیحساب کشیده بودند و چند روزی بود که از آبادی بدور افتاده بودند و در سرزمینی کوهستانی و جنگلی انبوه و صعب العبور راه میپیمودند در روز هزاران پشه چون خار مغیلان برایشان نیش فرومیبردند و بهنگام شب چون مه و غباری غلیظ پیش چشم ایشانرا میگرفتند و بر تاریکی شب میافزودند گرمی هوای منطقه استوا هم مزید علت بود و گوئی لذت سیر و سیاحت بنهایت درجه رسیده بود و مسافرت بغایت.
حال دکتر آینس چندی بود خوش نبود و تب آزارش میرساند و چون مدت بیش از آنچه که تصور میرفت طول کشیده بود تمام گنه گنههائیکه همراه ایشان بود بمصرف رسیده بود زیرا هرکسی برای مبتلا نشدن بتب روزی چهل سانتیگرم از این دوا میخورد و مقدار مصرف بیش از آنچه که پیشبینی کرده بودند بود."