خلاصه ماشینی:
"از لا به لای سفرنامهها و تاریخ جنگها و تشکیل قبیلهها میتوان به این مطلب مهم پی برد که جایگاه و موقعیت سوزن دوزی سنتی ایران کمتر از هنرهای دستی دیگر (به تصویر صفحه مراجعه شود) نیست،زیرا در هر شرایط،نه صرفا برای خلق زیبایی و نه برای رفع نیاز،بلکه به عنوان پرچم شناسایی طایفه،قبیله ونژاد افراد مطرح بوده است.
غالب بودن رنگ قرمز (به تصویر صفحه مراجعه شود) بر تزئینات پیراهن زنان،گویای این مطلب است که شادی و سر زندگی بیش از هرچیز دیگر در زندگی باید مورد توجه قرار گیرد.
بعد که لوله به تدریج سرد میشود و استحکام مییابد،شیشهگر آن را با وسایل موجود در اندازههای مورد احتیاج خرد و ریز میکند و با قرار دادن تکههای شیشهی رنگی در کنار یکدیگر بر روی قالب منفی که از قبل تهیه شده است،ظرف شیشهای را میسازد.
» در کتاب«مروری بر صنایع دستی (به تصویر صفحه مراجعه شود) ایران نوشتهی محمدرضا حسن بیگی آمده است:«در بقایای کاخ تخت جمشید و همچنین آجرهای لعابدار مکشوفه در شوش،لباسهای برجسته مشخص شده که برهمین اساس،بسیاری از کارشناسان،برجستگی نقشهای لباسها ناشی ار تزئین آنها به وسیلهی رودوزی دانستهاند.
» رزیتا صدیق،در جزوهی منیشر شده از طرف«سازمان صنایع دستی ایران»،با عنوان«سوزن دوزیهای سنتی ایران»، آوارده است:«اغلب پارچههای دوران هخامنشی از پشم،پنبه و کنان یافته مشدند و اگر ایرانیان ان زمان،بنا به اقوال تا آن هنگام از چگونگی پرورش کرم ابریشم که در کشور چین انجام میشد، بیاطلاع بودند،ولی پیلهها به دست مردم سغد و باختر در سراسر ایران به فروش میرسیدند و کلافهای ابریشم چین و سغد در کارخانههای بلخ،همدان،شوش و شوشتر و بسیاری از شهرهای دیگر به پارچه تبدیل میشدند."