خلاصه ماشینی:
"به عبارت دیگر، وقتی ما درصدد شناخت زبان قرآن که از مبانی فهم قرآن است، بر میآییم نخست باید پاسخ این مسأله برای ما معلوم باشد که چگونه و با کدام روش و بر چه اساسی میخواهیم زبان قرآن را بشناسیم، آیا با روش پیشینی در جستجوی زبان هستیم، یا با استمداد از خود متن میخواهیم مطالعه خویش را دنبال کنیم؟ آیا با روش تجربی و به گفته بعضی، پدیدارشناسی تاریخی و مطالعه پسینی و از طریق کارکردهای متن در حیات عینی جامعه، میتوان این هدف را دنبال نمود و یا به وسیله تلفیق این روشها به تناسب موضوعات گوناگون؟ شناخت عقلی زبان از راه شناخت گوینده با پذیرش وجود خدای عینی و کمال مطلق که آفریدگار جهان هستی و انسان است، در این مبنای عقلی نمیتوان مناقشه کرد که فلسفه ضرورت وحی و پیام هدایت نبوی، همان فلسفه پیدایش وجود انسان یعنی تکامل آگاهانه و اختیاری اوست.
از سوی دیگر، صاحبان این نظریه روشن نکردهاند که مرادشان از این که «نگرش تجربی محض، تنها روش صحیح در فهم متن دینی است»، چیست؟ آیا همه مفاهیم مندرج در قرآن را میتوان در قالب روش تجربی تحلیل کرد؟ یا اگر قرآن موضوعاتی را مطرح کرده است که در قلمرو رهیافت تجربی جای نمیگیرند، باید آنها را در معرض نقد، تأویل و انکار قرار داد، یا از باب مماشات با باورهای نادرست قوم دانست و از محتوای خود خارج نمود؛ چنان که روش نویسنده محترم است!"