چکیده:
امامت یکی از جنجالیترین موضوعات در تاریخ اسلام و از اختلافبرانگیزترین مسایل و
سبب شکلگیری بسیاری از فرق و مذاهب اسلامی قلمداد شده است.
جستار پیش رو بر آن است تا ابعاد و جوانب این موضوع را از منظر اشاعره، یکی از
مهمترین مکاتب کلامی اسلامی، بررسی نماید.
رویآورد اشاعره به امامت رویآوردی فرعانگارانه و نه اعتقادی است. در نظر آنان
امامت فعلی از افعال مکلفان به شمار میآید و به سبب پیروی از گذشتگان خویش و بنا
به تصریح برخی به تأثیر از عقاید و مباحث کلامی شیعه این مباحث را در کلام بحث
کردهاند.
امامت از نگاه آنان، «واجب کفایی» است لذا در نظر آنان وجوب امامت شرعی است و شخص
واجد شرایط امامت از سوی مسلمانان به امامت برگزیده میشود.
Some people believe that Imamate has been one of the most controversial issues in Islamic History. It is addressed in theological writings of many Islamic Schools of Thought. One of the which notable among them was the "'Ashâ'ira School" which is the subject matter of this article. The overall assessment is that the 'Ashâ'ira conceptualization of Imamate، despite its postulation in the theological context، is basically oriented to Jurisprudence. The 'Ashâ'ira themselves explain their theological treatment as arising from the same contextual treatment in the Shi'ite writings.
The 'Ashâ'ira consider that selection or induction of Imam is an obligatory necessity. At the same time، however، they believe that once an Imam is installed somewhere، the obligation of the others is sufficiently fulfilled، which in the Islamic terminology is called "Wajib Kifa'î".
خلاصه ماشینی:
"3. طریق وجوب اشاعره به مانند دیگر مکاتب کلامی غیر شیعه نصب امام را بر امت و مسلمانان واجب میدانند و در این اختلاف دارند که وجوب نصب امام از جانب مردم از چه راهی ثابت است آیا عقل بر وجوب نصب دلالت دارد و نقل مؤید آن است یا آنکه وجوب نقلی است و یا آنکه هم عقل و هم نقل هر دو بر آن نظر دارند بنابراین، طریق وجوب عقلی ـ نقلی است یعنی به قول ابوالحسن اشعری: امامت شریعتی از شرایع است که جواز تعبد به آن به سبب عقل میباشد ولی وجوب آن با سمع دانسته میشود (14، ص: 272).
اشاعره بر این باورند که اگر گزینش و اختیار امام با اتفاق و اجماع نبود اما با اختیار بزرگان، مجتهدان و عالمان به زمان صورت پذیرد باز مقبول است، در عین حال حتی یک نفر از اهل اختیار عادل و عالم که عقد امامت را برای مستحق امامت منعقد سازد و بیعت مردم را به همراه داشته باشد مورد پسند آنان واقع شده است.
آمدی نیز دقیقا نظر غزالی را مطرح میکند که در مواقع اضطرار و ضرورت میتوان از صفاتی چون علم و عدالت گذشت و امام را به سبب نداشتن چنین صفاتی عزل نکرد چنان که در «اکل میته» برای شخص مضطر چنین حکمی قایل هستیم زیرا «الضرورات تبیح المحظورات» ولی اگر امکان عزل وی و نصب دیگری وجود داشته باشد مردم میتوانند وی را خلع کنند (1، صص: 385ـ386)."