خلاصه ماشینی:
"2 ـ در سالی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به مدینه هجرت نمود، او هجده سال داشت که به خدمت آن حضرت مشرف شد و در روزهای آخر عمر علی بن ابی طالب علیهماالسلام خدمت حضرت رسید که آن بزرگوار ریگ هایی را به وی داد و فرمود: چنانچه خواستی امام بعد از من را بشناسی به خدمت آنان میرسی، با انگشتر خویش بر روی این ریگها نقش انگشتر خود را بدون هیچ فشاری منعکس خواهند نمود (گویا ریگها همانند خمیر نقش انگشتر آنان را بخود خواهد گرفت).
وقتی نامه سبط اکبر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به زیاد بن أبیه رسید و آن را خواند، از حمایت سیاسی امام علیهالسلام و امر و نهی آن حضرت به خشم آمد و پلیدی ذات خود را نشان داد و تمام الطاف و مهربانی خاندان اهل بیت علیهمالسلام در زمان حاکمیت امیر مؤمنان علیهالسلام را از یاد برد و جوابیهای بدین شرح برای حضرت ارسال داشت: از زیاد بن ابی سفیان به حسن بن فاطمه علیهماالسلام : «اما بعد، نامهات به من رسید، چرا نام خود را قبل از نام من نوشته بودی، در حالی که تو نیازمندی و من ______________________________ 1 ـ نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 72 (چهار جلدی).
هاشم میشود، بیش از آن است که نصیب بنی امیه خواهد شد!» سخنان مروان که به این جا رسید امام مجتبی علیهالسلام به پا خاست و نقشههای معاویة بن ابی سفیان را در این خواستگاری سیاسی فاش و خنثی ساخت و در چند جمله، مطالب بی اساس مروان بن حکم را پاسخ داد: الف) این که گفتی مهریه زینب را هرچه پدرش تعیین کند خواهیم پرداخت، توجه داشته باشید ما در ازدواج فرزندانمان از سنت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله تجاوز نخواهیم کرد، بلکه به مهر السنة (1) پای بند هستیم."