چکیده:
بدایه المجتهد و نهایه المقتصد ابن رشد که در این نوشتار از آن با نام «بدایه المجتهد» یاد می شود، کتابی است در علم فقه مقارن که با توجه به ذهن فلسفی ابن رشد، روش منطقی ویژه ای در آن به کار رفته است. برای اثبات این ادعا در نوشتار پیش رو، میان علم خلاف و فقه مقارن تفاوت نهادیم و مبنای فقه مقارن، جدلی دانسته شده که زمینه ساز برهان است، نه اسکات خصم. ازاین رو، مقاله حاضر درپی آن است تا این نوع فقه مقارن و روش منطقی آن را معرفی کند و نشانه های آن را در بدایه المجتهد نشان دهد. این مبحث در سه محور تبیین شده است: ۱. فقه مقارن بر پایه جدل احسن بنا می شود و با ردیه نویسی متفاوت است؛ ۲. جدل احسن، مقدمه برهان است؛ ۳. ذهن فلسفی ابن رشد از این مطلب در بدایه بهره برده است.
Bedaye al-Mojtahid va al-Nehaye al-Moghtased by Ibn-e Roshd, referred to as Bedaye al-Mojtahid in this paper, is a book about comparative fiqh, in which a special logical method is used based on the philosophical mind of Ibn-e Roshd. To prove this claim, in this paper we have differentiated between knowledge of casuistry and comparative fiqh, and the basis of comparative fiqh is supposed to be dialectics which is the basis of argument, not lessening adversary. Therefore, the present paper seeks to introduce this kind of comparative fiqh and its logical method and to show the signs in Bedaye al-Mojtahid. The discussion has been presented in three pivots: 1. comparative fiqh is based on good dialectics and is different from rebuttal writing; 2-Good dialectics is an introduction to the argument; 3. Ibn Rushd's philosophical mind has used this subject in Bedaye al-Mojtahid.
خلاصه ماشینی:
بدايهًْ المجتهد را نوشتار فقهي در فروع شمردهاند؛ اگرچه بورشاشن نظر ديگري دارد (بورشاشن، 2010، ص111) و ميگويد: «البدايه کتاب لتحصيل اصول و ليس للتفريع»؛ اين داوري درستي است؛ زيرا ابنرشد در اين کتاب در پي بيان حکم امور عملي افراد نبوده، بلکه قصد داشته است از مقايسة ميان آراي فقهي مذاهب گوناگون به مبناي اصولي دست يابد.
6. دلايل جدلي بودن بدايهًْ المجتهد در اين بخش به اين پرسشها پاسخ داده ميشود: ابنرشد چه مباحثي را در بدايهًْ المجتهد مطرح کرده است؟ آيا اسباب اختلاف فقيهان را تبيين کرده است، بدون آنکه در مقام نقد و بررسي و ترجيح برخي از اقوال برآيد؟ آيا انديشههاي مختلف را گردآورده است تا تنها تفاوتها را نشان دهد؟ آيا او آراي مختلف را جمع کرده است تا فقه و رأي خود را استدلالي کند؟ سيرة غالب فقهي خاندان ابنرشد بر رأي مالک بوده است، اما آيا او مانند اختلاف الفقهاء محمد بن جرير طبري خواسته تا آراي اختلافي را بيان کند و سرانجام قول مالک را بر فقيهان ديگر مقدم شمارد يا مانند علامه حلي در تذکرهًْ الفقهاء، آراي ساير مذاهب را بيان کرده است تا فقه را گسترش دهد و از همة نظريهها آگاهي يافته و اطمينان يابد که بهترين را برگزيده است؟ آيا بدايهًْ المجتهد مانند موسوعهًْ الفقهيهًْ الاسلامي گردآوري آراي فقهي مذاهب اسلامي، بدون بررسي و سنجش است؟ بدايهًْ المجتهد کتابي در فقه مقارن و تبيين منطقي فقه اسلامي است، نه علم خلافي که مبناي آن جدل است و اين در هدف نگارش کتاب که ابنرشد در پيشگفتار آن بيان ميکند، روشن است.