خلاصه ماشینی:
"این سخن به این معنا نیست که خلق رمان و داستان با ذهنیتی از پیش شکل گرفته،صورت میپذیرد،در حقیقت اگر موضوعی دغدغه فکری نوسیندهای باشد بدان حد که روح و جان او را تسخیر کند.
خواهناخواه قلمش در آن سو و آن جهت به حرکت درخواهد آمد اگر چنین اتفاقی به شکلی شایسته روی نمیدهد،چه بسا که عللی موجب آن شده است،و شاید که یکی از آن علل این باشد که نویسندگان هنوز سیاهمشقهای خود را برای آفرینش این اثر بزرگ،به انجام نرساندهاند.
حتی اگر فقط از منظر داستان و داستاننویسی هم بخواهیم به این مسئله نگاه کنیم،این منطق را درست خواهیم یافت؛ چه،آنکه شخصیتهای در داستان،از اساسیترین اجزاء سازنده هستند و اگر شخصیتهای اصلی و شکلدهنده ماجراها،برای نوسینده آشنا و ملموس بوده باشند،و او توانایی و قدرت معرفی نیکوی آنان به خوانندگان اثرش را داشته باشد-کاری تأثیرگذار آفریده خواهد شد."