خلاصه ماشینی:
"هرچند برخی شاعران یا نویسندگان،ممکن است به سبب آنکه به اشتباه تصور میکنند اثرشان برای کودکان و نوجوانان است،در اینگونه آثار خود،از اصول«سادهنویسی»برای این گروههای سنی،پیروی کنند.
هرچند این،به آن معنی نیست که ادبیات کودکان و نوجوانان باید بکوشد که از خردسال و کودک یا نوجوان،موجودی کاملا معقول و منطقی و مسلط بر عواطف و احساسها-همچون بزرگسالان-بسازد؛ اما نباید فراموش کرد که هدف نهایی تربیت،ایجاد تعادل بین عقل و احساس است.
پرسش جنبی که ممکن است در این باره مطرح شود این است که آیه طرح «اسوه»هانیز در ادبیات خاص کودکان و نوجوانان لازم و مفید هست،یا به طرح الگوها باید اکتفا کرد؟زیرا اسوهها (همچون پیامبران و امامان)از آنجا که از هر نظر،بسیار فراتر از انسانهای معمولی، و در حد نزدیک به کمالاند،دارای فاصله بسیار و بعضا پرنشدنی با دیگران هستند.
طبیعی است که با چنین تعریفی،دیگر هرگونه بحث از اخلاق و ارزشهای عالی و تعهد و کرامت انسانی و عدالت در هستی و آخرت و حساب وکتای،چه اندازه بیجا و بیهوده به نظر برسد!به عکس،در چنین جهان و شرایطی،عاقلانهترین راه و روش زندگی این باشد که شخص،دم را غنیمت شمرد،و در چند روزه کوتاه زندگی،بیبیم از هر عقوبتی،تمام توان و تلاش خود را در برخورداری هرچه بیشتر از مادیات و مایدههای زمینی،و غوطهور شدن در شهوتها و ارضای غرایز جنسی و هواهای نفسانی خود صرف کند.
وجود قید«در چارچوب اصول تعلیم و تربیت مورد تأیید شرع»،از آن روست که ادبیات سازنده کودکان و نوجوانان،در عین رعایت اقتضاهای سنی و علایق و تمایلات مخاطبان کم سن و سال خود،نمیتواند و نباید عنان خود را کاملا به دست این عوامل بسپارد."