خلاصه ماشینی:
"مقاله (به تصویر صفحه مراجعه شود) فرمالیسم مقلد تکنیکزده در بررسی آثار هوشنگ گلشیری شهریار زرشناس سالها پیش در سرکلاس«تاریخ ادبیات داستانی معاصر ایران»که مخاطبان آن جمعی از داستاننویسان جوان و نوآموزان علاقهمند به داستاننویسی بودند،وقتی به بحث درباره ادبیات دهه چهل و آثار«هوشنگ گلشیری»رسیدیم،یکی از جوانان آن روز،که امروز برای خود در قلمرو داستان داعیهای دارد و دفتر و تشکیلات آموزشی راه انداخته است،با نوعی شیفتگی و مجذوبیت از«شازده احتجاب»سخن گفت،و بعدها روند اوضاع و سیر برخی وقایع،نشان داد که فضای فرهنگی و ادبی سالهای دهه 1370 به بعد کشور ما و نیز بسیاری از ضعف مدیریتها و فقدان بینشها و عدم شناخت نسبت به جریانها و گرایشها و معضلات تئوریک ادبیات داستانی در برخی مسئولان سیاستگذار عرصههای فرهنگی و هنری،موجب گردیده است که«مدزدگی»و سیطره تبلیغات و عادت به«تقلید کردن از اداهای فرنگی و غربی»و جوایزی که مراکز فرهنگی امپریالیستی بهگونهای هدفدار برای اهل قلم جوان و جویای نام سرزمین ما تدارک دیدهاند و نیز فقدان یک نقد و بررسی سلبی و نقادانه تئوریک نیرومند نسبت به آثار و آرای بسیاری از کسانیکه دستگاه تبلیغاتی کاست (Caste) روشنفکری ایران به کمک حمایتهای داخلی و خارجی از آنها بت ساختهاند و فقدان یک تئوری منسجم ادبیات داستانی متعهد به آرمانهای انقلاب اسلامی،سبب شده است که طیفی از جوانان ساده و نوآموز و اغلب خالی الذهن علاقهمند به داستاننویسی در کشور گردند،که کارکرد اصلی آن در دو دهه اخیر،ترویج نسبی انگاری و شکاکیت و یقینزدایی و آرمان ستیزی و غریزهگرایی مفرط در ادبیات داستانی معاصر بوده است."