خلاصه ماشینی:
"در این صحنه،به شیرزاد الهام میشود که شهرزاد کشته شده و قبرش در قبرستان روستای مجاور است.
در پایان رمان،شیرزاد که با ربابه ازدواج کرده و سروان که آرام را به عقد خود درآورده،به خانهای روستایی میآیند،در این خانه،زن و مردی زندگی میکنند که شهرزاد را دفن کردهاند.
دیگر آنکه سه نیروی برتر در رمان وجود دارد:نوعی از آن،شکلی است که شیرزاد به علی شجاع و کیان آموزش میدهد تا در کشتی استفاده کنند.
این نکته در محاق میماند و روشن نمیشود که علت آن چه بوده است؟دوم،راز این که شیرزاد چرا در ابتدای رمان دچار آن حمله روحانی شد،چیست؟ شاکری ضمن بیان اشارهء حضار به سه عنصر حادثه، شخصیت و درونمایه،گفت:زمانی شخصیت برای رمان اهمیت و اولویت پیدا میکند که پیشبرد داستان قائم به شخص باشد.
وقتی شیرزاد به علی شجاع و سروان و غیره کمک میکند،به نوعی مدیتیشن دست میزند و جنبههایی از یوگا را پیش میکشد،که به شکل یک علم هم وجود دارد و قابل آموزش است.
مثلا معلوم نیست فریدون و طبری با هم چه مسئلهای داشتهاند که باعث میشود طبری از فریدون به بدی یاد کند؟یا اینکه احد و اسد چگونه به صورت اتفاقی به شهرزاد برمیخورند و او را میکشند؟آیا از قبل طرحی برای انجام این کار داشتهاند؟اگر در ادامهء داستان،شیرزاد به تنهایی و بدون کمک شهرزاد عمل میکرد،جنبهء پلیسی رمان گیراتر و جذابتر میبود.
آزاد ضمن شرح فعالیتهای نوشتاری خود به نحو شکلگیری رمان اشاره کرد و گفت در این رمان به سراغ طبریها رفتهام اما در کارهای دیگر از جغرافیای دیگری نیز برای کارهایم بهره جستهام."