خلاصه ماشینی:
"پرانتز دوم،توضیحاتی در مورد صداها و نحوهء عوض شدن آنها و اینکه در طول زمان چطور صداها تغییر میکنند و به صورتهای مختلف ظاهر میشوند،مطرح کردن نظر ودود در مورد تغییر شکل صداها و اینکه بعضی میتوانند صدای اشیاء را بشنوند و بعضی دیگر نه،تغییر شکل صدای عروسکها و توجه به این نکته که با توجه به شخصیت افراد و با توجه به موقعیت آنها،صداها به گونههای متفاوتی به آنها میرسد.
نویسنده اوج داستانش را رها میکند و برمیگردد به ابتدای داستان به صدای عروسکها و دچار تناقضگویی میشود.
داستان از ابتدا تا جایی که ودود صدای چکههای آب چاه را به آن صدای روح بزرگ تشبیه میکند،خط سیر منطقی دارد و به سرانجام درستی هم میرسد،اما در اینجا،مسئله داستان چیزهای دیگری میشود.
در پایان داستان،ودود وعده میدهد که هوا بدجوری گرفته و زمان آمدن باران است و تأکید میکند که این باران نیاز به چتر ندارد و فقط احمقها از زیر باران فرار میکنند."