خلاصه ماشینی:
"چه،در غیر اینصورت،مثل بعضی مکاتب ادبی پیشین،با تأکید مبالغهآمیز بر یک عنصر-هرچند مهم-و خلاصه کردن همه وظیفه ادبیات در پرداختن به آن،آثار ادبی را از جنبههای زیباییشناسانه و روح و هدف واقعی آنها دور میکنند،و ادبیات را تا سطح یک مقوله علمی-که قطعا تا چندسال دیگر،مبنای آن توسط یک نظریه متفاوت نقض خواهد شد-پایین میآورند.
نکتهای که هر نویسنده،منتقد یا دوستدار ادبیات همیشه در برخورد با یک اثر ادبی به خود گوشزد میکندباشد باید این باشد که اصولا در وط تاریخ ادبیات تا همین امروز،عامل یا عوامل طبیعی، واقعی و عام،که خواننده را به سوی آثار ادبی جلبوجذب کرده -بدون تحمیلها و غلط و بدآموزیهای رایج توسط منتقدان و نظریهپردازان ادبی افراطیوتفریطی و منحرف-چه بوده است؟ آنگاه گمان میرود به راحتی تکلیف خود را با بسیاری از این نظریههای مبالغهآمیز انحرافی،روشن کند.
به همین سبب،اینگونه نقدها، گاه خود میتواند تبدیل به نوعی پیرایه بستن بر اثر از سوی به اصطلاح منتقدان و ابزاری برای تحمیل منویات و اغراض درونی آنان بر آن گردد،کمه باعث انحراف ذهن مخاطبان از درونمایههای موردنظر نویسنده میشود:"