خلاصه ماشینی:
"بارها فکر کرده بودم که واقعا کافکا چه خدمتی میتواند به نظام جهانی سلطه کند؟چرا باید او را به عنوان یک الگو و یک چهرهء برجسته به جامعهء ادبی جهانی معرفی کنند و از او یک قهرمان بسازند؟ در نگاه اول اینطور استنباط میشود،که کافکا تصویرگر یک فضای تلخ و یأسآلود و سرد برخاسته از تمدن مدرن است.
بارها که به این مسئله فکر کردم،دیدم اگرچه ما میتوانیم کافکا را به عنوان یک آینه تمدن مدرن،رسیدن مدرنیته به محال،رسیدن مدرنیته به سراب،هیچانگاری کامل(چیزی که نیچه در آثارش در اواخر قرن نوزدهم مطرح میکند،و از برهوت نیستانگاری،به عنوان آینده تمدن غرب نام میبرد)تلقی کنیم،اما این کتابها،یک کارکرد بزرگ برای نظام جهانی سلطه دارد.
شهریار زرشناس:بارها فکر کرده بودم که واقعا کافکا چه خدمتی میتواند به نظام جهانی سلطه کند؟چرا باید او را به عنوان یک الگو و یک چهرهء برجسته به جامعهء ادبی جهانی معرفی کنند و از او یک قهرمان بسازند؟ خوب؛کافکا همینها را بیان میکند.
من با خودم فکر میکردم که چرا باید دربارهء پاییز پدر سالار، اینهمه تبلیغات بشود؟یا چرا باید صد سال تنهایی به عنوان رمان برجسته قرن مطرح شود؟!وقتی آن پردههای تبلیغات و فشاری را که تبلیغات روی شما ایجاد میکند کنار بگذارید و با معیارهای صرف ادبی به این دست آثار نگاه کنید؛اگر بالزاک و تولستوی را داستاننویس میدانید،با معیار آثار آنها،به نظرم صد سال تنهایی فاقد ارزش ادبی قابل توجه است.
کلی آدم-از گریشمن تا کسانی مثل همین مستشرق معروف، گلدزیر-آمدند روی این موضوع کار کردند،و به ما القا کردند،که تمام هویت تاریخی شما ایران باستان است؛که آن هم ریشه و پیوند با غرب دارد."