خلاصه ماشینی:
"ور چنین نبود چنان باشد که در عرض کمال تا برآرد نام،این هنگامه برپا کرده است صاحب علم و ادب وانگه ز افراط غضب چون سفیهان دفتر نفرین و ذم واکرده است در جدل دشنام کار سوقیان باشد بلی ننگ دارد علم زان کاری که آغا کرده است انتقام جامع برهان قاطع میکشد آنچه ما کردیم با وی،خواجه با ما کرده است من سپاهی زادهام گفتار من باید درشت وای بر وی گر به تقلید من اینها کرده است زشت گفتم،لیک داد بذله سنجی دادهام شوخی طبعی که دارم این تقاضا کرده است میکند تایید برهان لیک برهان ناپدید نیست جز تسلیم قولش هر چه انشا کرده است سستی طرز خرام خامهی برهاننگار یا نمیدانست یا دانسته اخفا کرده است بهر من توهین و بهر خویش تحسین جابهجا هم مرا هم خویش را در دهر رسوا کرده است آید و بیند همان اندر کتاب مولوی هر چه از هنگامه گیران کس تماشا کرده است لغو و حشو و ادعای محض و اطناب محل مار و موش و سوسمار و گربه یک جا کرده است بگذر از معنی همین الفاظ بر هم بسته بین باده نبود شیشه و ساغر مهیا کرده است یافتم از دیدن تاریخهای آن کتاب خود بدم گفت و به احباب خود ایما کرده است غازیان همراه خویش آورده از بهر جهاد نانپنداری که این پیکار تنها کرده است جوش زد از غایت قهر و غضب چون در دلش تا زبانش را بدین کلپتره گویا کرده است آتش خشمی که سوزد صاحب خود را نخست در دلش همچون شرر در سنگ ماوا کرده است چون نباشد باعث تشنیع جز رشک و حسد باد غالب خستهتر گر خسته پروا کرده است37 نمونهی دیگر از حزین لاهیجی است که در قطعهای به تقاضای جمعی از شاعران و ادب دوستان،میان رتبهی شعر جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی و فرزندش، کمالالدین اسماعیل خلاق المعانی داوری کرده است."