چکیده:
نیاز بشر به دین در نگاه محمد عبده از طریق باور اکثریت به ادامه حیات پس از مرگ و
اهمیت یافتن راه رسیدن به سعادت ابدی و نیز از طریق ضرورت زندگی اجتماعی و رواج
کرامتهای اخلاقی در آن تبیین میگردد. طباطبایی انسان را خواستار سعادت، کمال و خیر
می داند، زندگی اجتماعی را یک ضرورت و وجود قانون برای آن را گریز ناپذیر میخواند.
وی معتقد است قانونی میتواند تأمین کننده عدالت و سعادت باشد که با نظام تکوین
هماهنگی حاصل کند، این امر زندگی اخروی را نیز شامل میشود کامیابی دین با چنین
جامعیتی از طریق بحث عقلی و نیز آزمون تاریخی قابل ارزیابی است.
خلاصه ماشینی:
"اما راه هدایت و رسیدن به سعادت ابدی کدام است؟ انسان، به صورت طبیعی برای یافتن راه حل مشکلات زندگی از عقل و دانش بهره می گیرد، زیرا احساس و ادراک غریزی به تنهایی پاسخگوی نیازهای او نیست، از سوی دیگر، بشر تاکنون برای حل مشکلات مادی و دنیوی خود به راه حلجامع و کاملی نرسیده است.
تحقق این نیاز طبیعی براساس اقتضای نظام آفرینش بهترین عامل محبت میان افراد خواهد بود، زیرا بر این دلالت دارد که بقای هر فردی وابسته به بقای جامعه است، گویا وجود کل به منزلة برخی از قوای وجودی فرد است که منافع او را تأمین، و از زیان های او جلوگیری مینماید.
این احساس و لذت معنوی از مهمترین عوامل فضیلت گرایی انسان است که اگر به درستی به کار گرفته شود روابط انسانی را میان افراد بشر استوار میسازد، اما، این عامل طبیعی نیز دچار انحراف شده و بسیاری از افراد به جای ارضای حس کرامت خواهی خود از طریق خدمت به دیگران آن را از راه اعمال سلطه و ایجاد رعب و وحشت ارضا میکنند.
اصولی چون هدایت عمومی، هدایت ویژة بشر، سعادت خواهی و کمال طلبی انسان، اجتماعی بودن زندگی او، نیاز زندگی اجتماعی به قانون برای تعیین وظایف و حقوق افراد و در نتیجه حل و رفع اختلافات، ناتوانی انسان از تدوین قانونی جامع و کامل، تدوین این قانون جامع و کامل از طریق وحی الهی به مقتضای اصل هدایت عامه و خاصه اصول مشترک در تقریرهای سه گانه است."