خلاصه ماشینی:
"در سطوحی از فرهنگ،مانند سبک زندگی،جهان در حال برای ایرانیان و غیراروپاییها، عموما جوانی و تازگی «سبک زندگی مدرن» اندکی محسوستر است؛زیرا ما هنوز در کنار سبک زندگی مدرن،عناصری از سبک زندگی سنتی و کهن یا قدیمی را تجربه میکنیم تجربهکردن پدیدههای واحدی است،اما نمیتوان این موضوع را به سادگی به معنای حذف فرهنگهای محلی،ملی یا قومی دانست؛ همانطور که فرهنگهای ملی و محلی نیز دیگر دستنخورده و ایستا باقی نخواهند ماند و شکلهای فرهنگی تازهای از درون آنها ظهور کردهاند و همچنان ظهور خواهند کرد.
چنی در مطالعهاش با عنوان«تغییر فرهنگی و زندگی روزمره» (2002)که با تکیه بر تحولات فرهنگی در بریتانیا انجام گرفته است استدلال میکند،تسلط فرهنگ و زبان محاوره به جای زبان رسمی، گسترش ارزشهای (به تصویر صفحه مراجعه شود) طبقه کارگر،کاهش اقتدار بسیاری ازعرفها،آیینها و مناسک اجتماعی که حافظ و معرف متانت و وقار بورژوایی و طبقهی متوسط بود،از جمله نشانههای سلطهی فرهنگ عامهپسند در گفتمان عمومی است.
او تحلیل خود را با این عبارت آغاز میکند که:«در دهههای 1960 و 1980،نوعی انتقال و تحول در مفروضات و عادات عملی در جهان غرب به وجود آمد که بستر فرهنگی زندگی روزانهی مردم عادی را شکل داده است.
مارتین با استناد به زندگی نامهها،تحقیقات و تجربههای شخصی خود-با توجه به این که در یک فرهنگ و خانوادهی کارگر انگلیسی تربیت شده است-نشان میدهد،فرهنگ طبقهی کارگر بریتانیا تا دههی 60،آزادیهای فرد را محدود،و به جای تأکید برخودانگیختگی و خودشکوفایی،بر کنترل و نظم تأکید میکرده است."