چکیده:
جان اسپوزیتو و جان وال در این مقاله به تبیین نسبت اسلام و دموکراسی
میپردازند، نویسندگان نخست به سه نظریه مخالفت، سازگاری و شمول اسلام بر دموکراسی
در میان مسلمانان اشاره میکنند، سپس خاطر نشان میسازند که مفاهیم بنیادی دینی در همه
سنتهای دینی بستر مناسب برای توجیه تئوریک هر سه نظریه واقع میشود. مقاله بیشتر
به تلفیق دموکراسی و اسلام میپردازد و برای آن مفاهیم بنیادی دینی «اصل توحید»، «اصل
شورا» و «خلافت» ذکر میکند و در پایان اسلام را سازگار با دموکراسی بلکه واجد آن توصیف
میکند.
خلاصه ماشینی:
"غنوشی پیشگام تئوریسن دموکراسی یک نقطه نظر آغازین نسبتا بیطرفانه درباره مسلمانان در سال 1992 به وسیله راشد الغنوشی، رهبر اسلام گرای تونسی و تبعیدی سیاسی در مصاحبه با لندن آبرزور ارائه شده است اگر مقصود از دموکراسی عبارت است از مدل لیبرالی حکومت که در غرب رایج است؛ یعنی نظامی که مردم آزادانه نمایندگان و رهبران خود را برمیگزینند، و در آن جابجایی قدرت و همچنین تمام آزادیها و حقوق بشر برای عموم مردم وجود دارد، در آن صورت مسلمانان مطلب یا سخنی در مذهب خود نمییابند که با دموکراسی مغایرت داشته باشد، و به نفعشان نیز نیست که چنین کاری بکنند.
اگر مقصود نسبت اسلام با دموکراسی به مثابه ارزش باشد، باید گفت، از آنجا که اسلام خود بر یک سری مبانی و اصول تغییرناپذیر تأکید دارد، مانند اصل حاکمیت الاهی، ابزارانگاری دنیا برای سعادت اخروی و ضرورت اجرای احکام دین در جامعه؛ لذا نمیتواند با این دموکراسی و مبانی آن تلائم و سازگاری داشته باشد، مثلا اینکه انتخاب اکثریت فی نفسه ارزش و درست و منطقی است، این اصلا با عقل سلیم سازگار نیست، چرا که موارد خطای اکثریت در تاریخ بسیار است، اینکه رأی اکثریت در هر زمینه ولو موارد مخالفت با دین و آموزههای آن، اصل مطاع و لازمالاجراء است، اسلام آن را برنمیتابد و تنها اکثریت را در موارد و مسائل متلائم با دین، و فطرت میپذیرد.
توحید حامی حکومت الاهی نه فرد در هندسه سیاسی اسلام اصل حاکمیت نخست از آن خداوند است و انسانها در برابر خدا و یکدیگر مساوی هستند، اما خداوند این حاکمیت خود را در جهت تحقق و عملیاتی شدن دین و آموزههای آن گاهی به افراد خاص مانند برخی پیامبران و امامان معصوم تفویض میکند."