چکیده:
نویسنده بر این باور است که، ایران در طول یک صد سال اخیر در دام تبدیل دولت
مطلقه و دولت مشروطه گرفتار بوده و به هیچ کدام هم نرسیده است. در این میان با توجه به
اینکه دولت سعی در مدرن شدن داشته است، مدرنیته نیز با توجه به الگوی دولت، یکسره
مسیر نادرستی را طی کرده است. در این میان نه تنها دولت مدرن ایجاد نشده بلکه مدرنیته
دولتی پدید آمده و جامعه و دولت همچنان در گرداب دولت مطلقه و دولت مشروطه، دست و پا
زده و نتوانسته است راه خلاصی از آن بیابد، در واقع نزاع دوگانه دولت مطلقه و دولت
مشروطه طی صد و پنجاه سال، به بزرگترین مانع در راه ایجاد دولت مدرن در ایران تبدیل
شده است. پاسخ نویسنده برای رهایی از این وضعیت، تغییر دولت و ایجاد ساختی با عنوان
دولت مدرن است. بر این اساس، اصلاحطلبان ایرانی که، پس از فروپاشی امپراتوری در
صدوپنجاه سال تاریخ مدرن خویش، کوشش کردند دولتی مدرن بسازند چنان گرفتار
مدرنیته دولتی شدند که حاصل کار دولتی شبه مدرن بیش نیست، این دولت از یک سو برآمده
از سنت نیست و از سوی دیگر توان اتمام پروژه مدرنیته را ندارد.
خلاصه ماشینی:
"استبداد منور در تاریخ تجدد سیاسی ایران، چه بسیار عوام و خواص که بیراه از دیکتاتوری مصلح و استبداد منور سخن گفته و دولت مطلقه را بر دولت مشروطه ترجیح دادهاند به شرط آنکه اگر آزادی نیست، آرامش باشد و به همین علت است که، هر از گاهی مستبدی در تاریخ مدرن ایران ظهور میکند و اگر هم مستبدی ظهور نکند عوام و خواص با چراغ در جستوجوی مستبدی میچرخند که نور استبداد روشن بماند و استبداد منور، جایگزین آزادی محوش شود و چون رضاخان اولین گروه این مستبدان شناخته شده است، نام رضاخان نام جمله مستبدان تاریخ مدرن ایران است.
بدیهی است دانش سنتی و نظام قدیمی تولید دانش، از مدرن کردن ایران ناتوان بود، اما آنچه امیرکبیر در جهت مدرنسازی ایران انجام داد نه اصلاح این نظام سنتی تولید دانش که خلق رقیب برای آن و خلق نهادی موازی بود بلکه با پرورش نخبگان جدید به زودی شکافی عمیق را در ساخت سیاسی و اجتماعی ایران میان روشنفکران و روحانیان ایجاد کرد و جامعه ایران را به دوپاره متضاد بدل ساخت.
دولت شبه مدرن بخش عمدهای از کارها به همت وزیران اصلاحطلب ناصرالدین شاه به خصوص امیرکبیر صورت گرفت، اما اگر مقصود از دولت مدرن همین امور باشد، باید به این پرسش پاسخ گفت که، چرا دولت ناصری را دولتی مدرن نمیدانیم و چرا تجربه ناکام این عصر، دگربار در عصر رضاشاه تکرار شد؟ مدعای ما در اینجا البته همان است که، از آغاز در پی آن بودیم؛ نسخه روسی مدرنیزاسیون دو نتیجه داشت، ایجاد دولت مطلقه ناپایداری، که به صورت متناوب جای خود را با دولت مشروطه عوض میکرد و پیدایش نوعی مدرنیته دولتی به جای دولت مدرن."