خلاصه ماشینی:
"نماز خوف میان مشرق و مغرب ندای محتضریست که گاه میگوید: «من از ستارهی دنبالهدار میترسم که از کرانهی مشرق ظهور خواهد کرد».
به رنگ دود در آیینهها نمودار است و در رواق مساجد شکاف افتادهست و در کنیسهی گلهای سادهی مریم مجال شوق و نیایش نمیدهد ما را.
به روی شاخهی گردوی پیر،شانهسری نماز میخواند نماز خوف غبار و دود مسلسل بر آسمان سحر کسوف لبریزیست.
اگر یکی ز شهیدان لاله -کشتهی تیر، ز خاک برخیزد، به ابر خواهد گفت به باد خواهد گفت که این فضا چه پلید است و آسمان کوتاه و زهر تدریجی عروق گلها را از خون سالم سیال چهگونه خالی کردهست.
من و تو هیچ ندانستیم؛ درین غبار، که شب در کجاست،روز کجا و رنگ اصلی خورشید و آب و گلها چیست.
میان مشرق و مغرب ندای محتضریست که گاه میگوید: من از ستارهی دنبالهدار میترسم، عذاب چشم الهیست، نماز خوف بخوانیم، نماز خوف."