خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) شعر مبشران مذهب جدید چون سایه از متن آفتاب میآمدند مردان غریبی که شب را ورق میزدند با کلمههای سربی در فضای باروتی پگاه شکوهمند و خشمگین سرود میخواندند *** قلههای مه را پیموده بودند و طلسم قبیله در گامهایشان بود مردان خشمگین از مزارع زیتون گذشتند و با لبهای خشک تصنیفی کهن را زمزمه کردند.
تنکابن-مصطفی علیپور تیر 64 به حسن منتظر قائم که اسوهء خوبی بود سوار آفتاب ای حسن ای حسن بیهمتای روح ای شکوه شور طوفان خیز نوح ای غریب های و هوی خاکیان ای ندیم خلوت افلاکیان ای برادر بیتو بودن غربت است بیتو در انبوه یاران عزلت است از فراقت گریه میجوشد زدل جنگل صد غصه میروید زدل بیحضورت ای صفای روح آب پر هیاهو شد سکون سبز خواب بیتو باد از گل نمیگیرد خبر قاصدک را نیست یارای سفر بیتو نجوای قلم دلتنگی است بیتو رنگ واژهها بیرنگی است بیتو عرفان غزل در ماتم است بیتو شور مثنویها در غم است ای دریغ از تو سوار آفتاب گر مپوی شعر سرخ انقلاب رایت فرهنگ اسلامی به دست رز مجوی عرصههای بیشکست تا به سوی وصل جانان راندهای ابر آتش بر دلم باراندهای پرچم و پیمان(1)و راهت بر فراز جاودان باد ای رسول پیشتاز امیر احمدیان یزدی (1)-اصطلاحات آن بزرگوار در طلیعهء کیهان فرهنگی زین درش راندیم و..."