خلاصه ماشینی:
"در سایه طوبی (به تصویرصفحه مراجعه شود) الف-امیدوار هو الحبیب حالا اینجا زیر سایهء این درخت،دیگر خبری از آن همه غم،از آن همه ترس،نیست که نیست.
اما اینجا حالا زیر سایهء این درخت،از آن همه دلشوره و ترس و اضطراب هم خبری نیست.
اصلا معلوم نشد چطور اینجا زیر این درخت سر درآوردی تو که توی خانه بودی و از دست صاحبخانه که برای بار دهم سراغ کرایهخانه را میگرفت حرص میخوردی،یا که رفته بودی خیابان دوای دختر کوچکت که دو روز است در تب میسوزد را بگیری.
که تو هر هفته یکبار کمی غذا برایش میبردی و بعد کمی دور مینشستی که بوی عفونت ریههایش مه با هر سرفه بیرون میزد تو را که شامهء تیزی داشتی اذیت نکند!و نورش مثل چلچراغ همه محله را پر کرده انگار از اینجا که نگاه میکنی از مسجد محله هم نورانیتر به نظر میرسد."