خلاصه ماشینی:
"فارسیباستان: daiva سنسکریت: deva (خدا) devi (خدائی،الوهیت)لاتین: deus,divos یونانی: zeus (کنت 189،رایخلت 232 بارتولومه 667)ظاهرا از ریشه: dab فریفتن(نیز نگا:یادداشت شماره 2 ص 2)پهلوی: dew (فرهنگ مکنزی)از همین واژه است در فارسی:دیوانه(صفت،از:دیو+انه،پسوند سازنده قید و صفت).
انگدروشنان 7- هفتم اندام انگد روشنان 1-بیا،ای جان1 و بیش،مترس مرگ،فرو افتاد2 و بیماری از میان رفت 22-و پایان گرفت پیمان3 روزهای آشفته و وحشت آن سپری شد با میغهای4آذرین5 1-جان: gyn ،از ریشه اوستائی gay (بارتولومه 502)(صورت دیگر، ji (نگا: یادداشت شماره 6 ص 39)در پهلوی از ریشه ji آمده zan (واژهنامهء زادسپرم)و از آن است zindagih ،پازند: zindai (واژهنامهء مینو خرد)،از ریشهء gay در اوستا: gaeAa فارسیباستان: gaiAa .
سنسکریت: veda (دانستن)و vindati از هند و اروپائی: vaina *(بارتولومه 1323-رایخلت 257-کنت 206)این فعل چه در فارسی و چه در پهلوی و چه فارسی باستان و اوستائی از افعال دو ریشهای محسوب میشود که دو مادهء ماضی و مضارع آن بکلی باهم متفاوتند و از یک ریشه منشعب نشدهاند.
(پایان قسمت اول از اندام هفتم) 1-دخمه: hmg «سردابه مردگان باشد و صندوق موتی را گویند عموما و گورخانهء گبران را خصوصا»(برهان قاطع)،از ریشه اوستائی dag سوزانیدن(از همین ریشه است در فارسی:داغ)سنسکریت: dhati (رایخلت 232 بارتولومه 675)لفظا بمعنی«داغگاه»است(جائی که مردگان را میسوزانند)در اوستا، daxma ،پهلوی daxmak,daxm (فرهنگ پهلوی-دکتر فرهوشی)این واژه،باحتمال نشاندهندهء این مطلب است که آریائیان ایرانی قبل از زرتشت-یا در زمانهای کهنتر-مردگان خود را-نظیر هندوان-میسوزانیدهاند."