خلاصه ماشینی:
"مسئله نفوذ در مفهوم استراتژیک بیان کننده دستیابی به یک درگیری فعال در فرایندهای برنامه ریزی تجاری وسیعتر است و این عقیده اغلب در اصول توسعه منابع انسانی به آموزش و توسعه فعالیتهای انسانی در سازمانها مرتبط است و به ما کمک میکند تا شرایط فرهنگی خاصی را ایجاد کنیم که در آن کارکنان به پتانسیل بالقوه برای بهرهمند شده از افراد و سازمان دست یابند.
پابرجاست تا در عمل روت ول و کازانس بر این باورند که توسعه منابع انسانی استراتژیک، درواقع فرایند تغییر یک سازمان و سهامداران بیرون آن است،درواقع گروههای داخل آن و افراد مشغول به کار در آن به یادگیری برنامه ریزی شده برای کسب دانش و مهارتهای مورد نیاز برای آینده مبادرت میکنند و چهار فاکتور کلیدی را پیشنهاد میکنند که به نظر می رسد همگی در شرف وقوع هستند: باید درپی یک رسالت کلی برای سازمان بود و استراتژی توسعه منابع انسانی با آن مرتبط باشد؛ برنامه اصلی در سازمان باید با توجه به مهارتهای انسانی قابل دسترس برای اجرای آن و راهکارهایی مربوط برای تعیین آن مهارتها مورد سنجش قرار گیرد؛افراد در همه سطوح در سلسله مراتب سازمانی(زنجیره سازمانی)باید در مسئولیتپذیری و قابلیت پاسخگویی برای توسعه منابع انسانی سهیم باشند؛ باید یک فرایند برنامهریزی کلی و سیستماتیک و رسمی برای سازمان و دپارتمان پرسنلی و توسعه منابع انسانی وجود داشته باشد.
در سالهای اخیر،ابعاد استراتژیکی مورد بحث در مدیریت منابع انسانی شامل موارد زیر بوده است: 1-استفاده از برنامهریزی؛ 2-یک رویکرد پیوسته برای طراحی و مدیریت سیستمهای پرسنلی براساس یک خطمشی استخدامی مبتنی بر استراتژی نیروی انسانی،که توسط اغلب صاحبنظران مورد تایید قرار گرفته باشد؛ 3-ترکیب فعالیتهای مدیریت منابع انسانی و خطمشیهای آن در برخی از استراتژیهای تجاری؛ 4-در نظر گرفتن کارکنان سازمان به عنوان یک منبع استراتژیک برای دستیابی به مزیت رقابتی جنبههای استراتژیک،بسیار مهم هستند چون بعضی از مشکلات بزرگ که اخیرا به وسیله سازمانها دیده میشود."