خلاصه ماشینی:
"در این گفتار به مناسبت سال امام علی(ع) گزیده یک قصیده از ایشان را که در سی وسه سالگی (به سال 1325 یا 1326ش) سروده عرضه می دارد که لحن کلی اشعار ایشان را که متوغل در کلام و عرفان و حدیث و قرآن بوده است, نشان می دهد: مرا که عمر گرانمایه رفت سی و سه سال نداد یک نفسم وسوسه خیال مجال هماره کار پراکنده حال دیگرگون مدام جان و تنم غرق در محیط خیال شدم به مدرسه عمری که تا کنم تحقیق که دور زندگی ام از چه بدین منوال که سرنوشت ازل بود این گرفتاری و یا نصیب من زار گشته از اقبال ز بحث و درس و ز فکر و ز گفتگوی دراز به مدت متمادی نگشت حل اشکال ز هر که دعوی دانش نمود پرسیدم بدیدمش که بیفزود از سؤال اضلال بسم نبود دو صد رهزن اندرین صحر علاوه پای طلب را نمود عقل عقال به صد هزار دلیل علیل برد مر به پای لنگ گهی بر تلال و گاه جبال که این نصیب تو از خوان قسمت ازلی ست که قسمت ازلی را تغیر است محال علاوه گر که تغیر پذیرد این تقسیم از آن پدید شود در نظام کل اخلال بگفتم ای عجبا عجز نیست لایق دوست از این عقیده که داری تراست بیم وبال نهاده حد بلا حد و داردم محدود خبر نداشت به ماضی مگر ز استقبال؟ بدون خواستنم آنچه بایدم داده, کنون که هست تقاضا چه سان کند اهمال؟ مگر نگفت اجابت کنم گرم خوانی مگر نگفت که راهت دهم تعال تعال!… ز دور عشق تبسم کنان به مبحث م همی نمود نظر با دو صد هزار دلال به عقل گفت برو واگذار زمزم ر به حال خویش که تا حال زایدش از حال و راست گمشده ای اندرین میانه مدام به جستجوست ز اشیا مگر رسد به وصال به غمزه گفت به من: تا بکی به دون قانع؟ بیا خبر دهمت من ز منتهی الآمال که یار دید چو خود را نهان ز فرط ظهور به خویش خواست کند باز راه استدلال نمود مظهر کامل ز غیب سوی شهود روانه, تا که به تفصیل ره بری ز اجمال چو تاب دیدن خود را ندید در مردم قرار داد علی را حجاب نور جمال … با یک رباعی از آن ادیب آزاده و دانشمند دوستدار اهل بیت, گفتار را به پایان می بریم: دیوان ذکاوت ار بیاید دستت در دوستی علی نماید مستت در دوستی اش وجود تو سوزاند گر ذره ای از ولاش در دل هست جواهرالکلام فی ثوبه الجدید, ج1, تحقیق و نشر: مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامی, قم, چاپ اول, 1421ق, رحلی, 88«695ص."