خلاصه ماشینی:
"آه، هیوز، هیوز بیچاره، پلات تو را کشت و در کمد آویزان کرد اشاره:همزمان با اجرای نمایشی با بازخوانی «ارفه» افسانهی یونانی، شعر نمایشنامهای هم از «تد هیوز» به چاپ رسیده «تد هیوز» با خوانشاش از افسانهای که استعارهی عشق و وفاداری است میخواهد چی را ثابت کند؟ این اولین پرسش احتمالا به سمتی روانکاوانه میبردم، یا به سمتی که این نوشته را تأثیر یونانی مابی در مردم انگلوساکسون ساکن امریکا ببینم.
**هیوز در این نمایشنامهی منظوم به شکل هوشمندانهای دنیای امروز را با اساطیر یونانی همراه میکند، از گیتار زدن ارفه تا توپهای فوتبال شبیه قلوه سنگها، هیوز روابط این جهانیاش را ازلی ابدی میکند، به جایی میبرد که دست منتقد را ببندد، اما سایهی سیلویا پلات انگار حتی بعد از مرگاش هم روی سر هیوز باقی میماند."