خلاصه ماشینی:
"این شر نخست در فضاهای بسته دار المجانینها تخمیر میشود و همه خواصی را که در شیمی قرن هجدهم به اسید نسبت میدهند دار است:اجزاء ظریفش که همچون سوزن تیز هستند،به آسانی،چنانکه گویی اجزایی قلیایی هستند و همانند آنان غیرفعال و خردشدنی،وارد بدنها و قلبها میشوند.
سادیسم واقعیت فرهنگی چشمگیری است که در پایان قرن هجدهم ظاهر شد و یکی از بزرگترین تحولات را در تخیل غرب به وجود آورد:نابخردی به هذیان روح بدل شد،به جنون تمایل، به گفتوگوی جنونآمیز عشق و مرگ در گستاخی بیحد و مرز طلبسادیسم زمانی ظاهر میشود که جنون،که بیش از یک قرن محبوس بود و مجبور به سکوت،آشکار میگردد؛نه به صورت شکلی از جهان،نه به صورت تصویر،بلکه به صورت تکلم و تمایل.
این تحول ناگهانی خاطره جمعی غرب در پایان قرن هجدهم با امکان کشف مجدد تصاویر آشنای پایان قرون وسطی-البته مسخ شده با مفهومی نو-آیا به خاطر ادامه حیات و بیداری مجدد تخیل در همان اماکنی که نابخردی به سکوت محکوم شده بود،نیست؟ در دوران کلاسیک،آگاهی به دیوانگی از آگاهی به نابخردی جدا نبود.
»به زودی مردم باور کردند و در قرن شانزدهم این باور کاملا رایج بود که عقل نامطمئن است و هر لحظه ممکن است به گونهای قاطعانه از طرف جنون مورد تهدید قرار گیرد.
روح را از تمام چیزهایی که بلاواسطه و طبیعی در احساس وجود دارد جدا میسازد و آن را به جهان تخیلی احساساتی خشن و غیرواقعی میکشاند که قوانین لطیف طبیعت تنظیمش نکرده است:«وجود آن همه نویسنده باعث به وجود آمدن این همه خواننده شده است،و مطالعه مداوم باعث ظهور همهگونه بیماری عصبی است."