خلاصه ماشینی:
"نکته جالب،نوع ورود یک تلویزیون خارجی (تلویزیون فنلاند)به عنوان تهیهکننده است؛آیا این طور کارها در مجموعههای تلویزیونی در منطقه اسکاندیناوی قابل تعمیم است؟آیا موارد مشابهه دیگری بوده که مورد توجه رسنههای فنلاندی یا دیگر کشورهای اسکاندیناوی قرار بگیرد یا این یک مورد خاص است که به خاطر پیگیریهای شخصی شما مثلا.
شما گفتید که ببیننده غربی یک نوع پیشداوری دارد و براساس آن هم از فیلمهایی مثل«بدون دخترم هرگز»استقبال میکنند و جالب است که این فیلم سود تجاری هم داشته است،این پیشداوریها چگونه شکل میگیرد؟ جهان بینی آمریکا دنیا را به خوب و بد،سیاه و سفید تقسیم میکند؛این خیلی تنبل مآب و ساده است.
یعنی آنجا هم اینها از نظر نژادی طبقهبندی میشوند اشکال این است که مثلا یک اروپایی یا آمریکایی که به آفریقا یا ایران میآید در ذهنش تصویرهایی هست که در تلویزیون دیده و یا اخباری که شنیده و دنبال اینها میگردد و این باعث میشود خیلی چیزهای دیگری را که جلوی چشمش اتفاق میافتد از دست بدهد.
دغدغههای فرهنگی نه سیاسی چه موضوعات و شیوههای دیگری در الویت قرار میگیرد؟ به نظر من هر فیلمی،مستندی،هر فیکشنی،هر داستانی که انسانهای جهان سوکم را انسان نشان بدهد،یعنی همینکه این آدمها هستند،عشق میورزند،نفرت دارند،علاقه دارند، سرگرمی دارند،بازی میکنند،چون غربیها گفتم عادت کردهاند که از اینجا جسد و تظاهرات و زلزله ببینند(البته الان زیاد شده، مثلا تلویزیون فنلاند ماهی یک فیلم ایرانینشان میدهد،هر دو ماه یک بار فیلم مصری نشان میدهد؛ولی آنها را هم آخر شب میگذارند برای عده بخصوصی) من برمیگردم به سؤال شما که فیلمی که من ساختم با آن فیلمی که تلویزیون ایران ساخته،چه فرقی دارد."