خلاصه ماشینی:
"شاهد فائزه کریمی فرصت سبز (به تصویر صفحه مراجعه شود) سروان کلاری به دو نفر همکارش گفت:-عجیب است.
بیرشک گفت:«اتفاقا توی این جای دنج بهتر میشود یک جنایت را پنهان کرد.
بالای اتاق نشست،به پشتی تکیه داد و پرسید: -چه کمکی میتوانم به شما بکنم؟ سروان کلاری نیمتنهاش را جلو آورد و گفت:«ما برای پرونده قتل رحیم پستچی آمدیم.
» کدخدا فنجان چایش را محکم روی نعلبکی کوبید و گفت:«کسی توی این ده قاتل نیست.
» کلاری دستش را روی اسلحه کمریش گذاشت و گفت: «فردا از کدخدا بازجوئی میکنم.
» نیمهشب کلاری تب کرده بود و هذیان میگفت؛زیر پتو به خود میپیچید و کابوس آزارش میداد.
روی میز کتار تخت در گزارش سروان نوشته بود: «ریاست محترم نیروی انتظامی ناحیه ف سرهنگ دشتی با بررسی شواهد و قرائن چنین به نظر میرسد که عامل قتل رحیم پستچی را باید در خارج از روستای خودش جستجو کرد."