خلاصه ماشینی:
"مایکل کربی Michael Kirby از پیروان تئاتر Happening در تعریف آن میآرود اینگونه تئاتر، قرار دادهای تئاتری معمول راکنار گذاشته و به همه تماشاچیان یک تصویر واحد را نشان نمیدهد و نیز قوانین زمانی را در تئاتر میکشند، همچنین دارای یک طرح پیشبینی نشده است و شخصیتهای اجراکنندگان تمثیلی است و به اشخاص به دیده اشیاء نگریسته میشود.
نقش نوازنده بود چرا که با تأکید بیشتر بر اجرا،حواس تماشاگر از موسیقی به نوازنده معطوف میشود و از آنجا که نوازنده مانند یک بازیگر درقالب خاص زمانی و مکانی فرو نمیرود و نقش خود را بازی میکند،اجراهای کیج از تئاتر به سوی زندگی کشیده میشود و محیط اجرا یک محیط واقعی و اجراکننده یک شخص واقعی میگردد.
ساختارهای اجرایی: مایکل کربی برپایه نظریه موسیقایی کیج که معتقد است هر حرکتی منجر به یک اجرای نمایشی میگردد اجراها را در دو دسته کلی جای میدهد: Matrixed و Nonmatrixed از آنجا که بدلیل تداخل هنرها و کشیده شدن گونههای مختلف هنری به روی صحنه،ممکن است این تو هم پیش آید که هر«به روی صحنه بردنی»تئاتر است.
او معتقد است،"از اجراهای Nonmatrixed میتوان اتفاقات (به تصویر صفحه مراجعه شود) ورزشی را نام برد که نقاط مشترک زیادی با تئاتر دارند مثل وجود تماشاگر و اجراکننده و روابط میان آنها ولی یک ورزشکار شخصیت و مکانی را خلق نمیکند و پیشفرضی هم به اجراکنندگان داده نمیشود.
متن در تئاتر Happening مانند هر اثر اجرایی دیگر بیش از هر چیز متنی برای اجرا وجود دارد که این متن اکثر اوقات یک طرح ساده و باز است.
اینگونه تئاتر ساختار زمانی باز دارند و هدف اصلی آنها دخالت دادن بینندگان برای شرکت در اجرا است که به همین دلیل آنها را در زمرهء Happening قرار دادهاند."