خلاصه ماشینی:
"در سینمای ایران هم که این ضعف به شدت قابل مشاهده است و همانطور که قبلا اشاره کردیم در برخی فیلمهای قابل اعتنای جشنوارهء گذشته هم،پایانبندیهای خام و سرهمبندیشده اعتبار بقیهء فیلم را مخدوش کرده است و حیرتانگیزتر آنکه وقتی دور هم جمع شدیم و از حافظهمان برای به یادآوردن پایانبندیهای خوب در تاریخ سینمای ایران استمداد طلبیدیم،متوجه شدیم که اصلا فصل پایانی و نماهای انتهایی بسیاری از فیلمهای مشهور و شناختهشدهء سینمای کشور را به یاد نمیآوریم و جدا از کیفیتشان،اصل صحنهها در ذهنمان شکل نمیگرفتند و با دشواری موفق میشدیم پایان فیلمهای معتبر حتی سالیان نهچندان دور را به یاد آوریم!چنین وضعیتی خودبهخود نشاندهندهء کیفیت پایانبندی فیلمها در سینمای اوست.
اما در سینمای جهان،گذشته از موارد خاص،دو سینماگر بزرگ تقریبا در همهء آثارشان پایانبندیهای درخشانی همارز خود فیلم و گاه برتر از دیگر لحظات فیلم پدید آوردهاند و هرچه در حافظهتان جستوجو کنید بعید است در سکانس پایانی فیلمهایشان نقص و کم و کاستی به یاد آورید؛یکی از این دو نفر لوییس بونوئل بزرگ است که برخی از بهترین پایانبندیهای تاریخ سینما را خلق کرده است: «ویریدیانا»را به یاد آورید با آن سکانس جانگداز انتهایی و آن موسیقی و آن حرکت دوربین که از میز بازی سهنفره دور میشود،یل«تریستانا»با آن مروری که بر هفت نمای اساسی فیلم انجام میدهد و قبل از آن هم قساوت عجیب و غریب کاترین دونوو در کشتن دون لوپه،یا«بل دوژور»که اصلا پایانبندیاش دستاوردی نوین در قصهگویی سینمایی است، و همچنین«ملک الموت»،«شمعون صحرا»،«این میل مبهم هوس»،«فراموششدگان»و تقریبا همهء فیلمهای دیگرش!"