چکیده:
دانش فقه و روانشناسی اگرچه در ماهیت و رسالت متفاوتاند اما کاربرد گسترده آن دو در جامعؤ
اسلامی، زمینههایی را به وجود آورده است که امکان تعامل این دو دانش را فراهم میسازد. از جمله میتوان به
شباهت و اشتراک در موضوع، قلمرو، و کاربردی بودن اشاره کرد. تأثیر فقه در روانشناسی بهطور عمده «تجویزی و
منعی» است؛ یعنی بیشتر فعالیتهای حوزه روانشناسی از قبیل روانشناسی بالینی و مشاورهای، روانشناسی
آزمایشی، و روشهای تحقیق در روانشناسی، موضوع اظهار نظر فقه و بیان جواز یا عدم جواز آن قرار میگیرد.
از سوی دیگر، فقاهت که نوعی رفتار و فعالیت ویژه فقیه است، میتواند موضوع روانشناسی قرار گیرد و زمینؤ
تأسیس شاخه «روانشناسی فقاهت» یا «روانشناسی اجتهاد» را فراهم سازد. همچنین ارائه موضوعات مستحدثؤ
فقهی، توسعه قلمروی در فقه، زمینهسازی برای تأسیس گرایش «فقه روانشناسی»، و تحلیلهای روانشناختی از
احکام فقهی برخی تأثیرها و خدمتهای روانشناسی به فقه خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"از آنجا که محور اصلی این رشته مداخله عملی روانشناس آزمایشی در رفتار و فرایندهای روانی انسان است و انسان و به طور کلی موجود زنده به صورت عملی مورد آزمایش قرار میگیرد، در آن، زمینههایی برای طرح مسائل فقهی و بررسیهای بیشتر اجتهادی وجود دارد؛ برای نمونه: آیا میشود هر نوع آزمایشی را روی حیوانات انجام داد، یا فقط آزمایشهایی جایز است که برای انسان منافع قابل توجهی دارد؟ آیا میان حیوانات مثلا حلال گوشت و حرام گوشت در این زمینه تفاوتی هست؟ آیا اصولا انسان میتواند به عنوان یک ابزار آزمایشگاهی مورد آزمایش قرار گیرد؟ آیا این فعالیتها با کرامت انسانی در تعارض نیست؟ آیا در مواردی که آزمایش، موجب سلب اختیار آزمودنی شود و او در حالت غیراختیاری رفتارهایی را بروز دهد یا اطلاعاتی را بیان نماید، آزمایشگر مجاز به انجام چنین آزمایشهایی است؟ آیا در مواردی که بر اثر آزمایش، سلامت روانی فرد در معرض خطر قرار گیرد، آزمایش جایز است؟ برای مثال، حکم آزمایش اطاعت استانلی میلگرام (ر.
در این شاخه «عملیات اجتهاد و فقاهت» به عنوان یک رفتار ویژه در شریعت، میتواند موضوع مطالعه و بررسی قرار گیرد؛ بهویژه با تعریفی که از روانشناسی در این نوشتار ارائه شد ـ که دو عنصر «مطالعه رفتار» و «فرایندهای روانی» محور آن بود ـ تناسب و همخوانی لازم نیز میان آنها وجود دارد؛ چراکه اجتهاد، هم، یک رفتار است و جنبه رفتاری دارد و از همین رو در آثار فقهی و اصولی اسلامی از آن با تعبیر «عملیة الاجتهاد» یاد میشود، و هم، جنبه روانی و ذهنی دارد؛ زیرا طبق تعریف فقها و اصولیین، اجتهاد یک نوع ملکه است و «ملکه» حالت و صفت پایدار و ثابت ذهنی و درونی در فرد مجتهد است که به کمک آن میتواند هر مسئله فقهی نوظهور را مورد کاوش قرار دهد و به شیوه استنباطی، حکم شرعی آن را استخراج و ارائه نماید."