خلاصه ماشینی:
چه کار میکنید؟هنوز هم مثل اون وقتها منو دوست دارید؟هر چند که به قول روزبه توی این دنیا همۀ آدمها فقط به فکر گاز گرفتن یکدیگرند.
آخه دلم خیلی گرفته.
دارم زیر فشار بغض خفه میشم.
معلممون میگفت:«هر وقت دلت گرفت، فحش بده،به همه چیز و همه فحش بده و خودت رو راحت کن» اما میس الیزابت معلم اخلاقمان میگوید: «نه!فحش نده،گریه کن،های های گریه کن تا دلت سبک بشه.
» آره عمه جان دلم خیلی گرفته.
هر وقت گریه میکنم مامان میگه: «شات آپ».
» فقط شبها گریه میکنم.
آن هم زیر پتو،وقتی همه خوابیدهاند.
چقدر دلم میخواد با آزادی، مثل اون وقتها که بچه بودم،گریه کنم.
نامههاییرو که براتون مینویسم مامانم بعضی وقتها باز میکنه و میخونه،اونوقت میگه: «این چرندها چیه که واسه عمه جانت مینویسی؟» (به تصویر صفحه مراجعه شود) سلام عمه جان!
من هم میگم: «آخه نمیدونستم،دلم میخواست بدونم که چطور شد،یکهو زندگیمون این طوری شد؟» و اون میگه: «شاتآپ!...
هنوز خیلی کوچیکی که از این فضولیها بکنی.
» اما برای من خیلی مسخرهس.
به نظر من آدم حتی اگر مثل من دوازده سال هم داشته باشد باز هم میتونه فقط برای کتک گریه نکنه.
باز هم میتونه فقط برای لذت،خوش نباشه.
نه مثل خودش که با این سن و سال هیچی به زندگی چسبیده و با چشمهای آبیش طوری به اون نگاه میکنه که من به نون خامهای.
راستی باید اون روزها افتادم که من و شما و روزبه باهم بیرون میرفتیم و همیشه هم من برنده میشدم.
آره، عمه جون یاد اون روزها به خیر.