خلاصه ماشینی:
"از آنجایی که پبدرش یک امپر سیونیست شناخته شده بود و هستهء اصلی خلاقیت هنری او بر مسئله رؤیت و دیدن واقعیت بیرونی و تأثیر آن بر هنرمند استوار بود،میتوانسته است پسرش را نسبت به دیدن همراه تعقل و تحلیل، آموزش داده باشد و این سئوال را برای او طرح کرده باشد.
هنر با پیمودن این راه تبدیل میشود به ساختن واقعیت»جاکومتی عقیده دارد همچون نابینائی که وجود شخص را نمیبیند بلکه میفهمد،باید دید و اساسا هنر پرسشی است همواره زنده که توسط حس بصری از جهان مرئی پرسیده میشود»20 جاکومتی و سوررئالیسم در سالهای اول جنگ جهانی جنبش سوررئالیسم شکل گرفت البته بهعنوان واکنشی برخاسته از جنگ.
آندره برتون در مانیفست سوررئالیسم 1924 میگوید«من معتقدم که این دو حالت متناقض که رویا و واقعیت باشند در آینده به یک جو واقعیت مطلق،یک فرا واقعیت،مبدل خواهند شد»21 «سوررئالیسم،اسم مذکر،خودکاری روانی محض که مقصور از آن،بیان شفاهی یا کتبی عملکرد حقیقی اندیشه است،اندیشهء القاء شده در غیاب هیچگونه نظارت عقل و فارغ از هرگونه نظارت هنری و اخلاقی»22«این نکته روشن که بین دیوانگی و نادیوانگی مرزی وجود ندارد،باعث نمیشود که من ارزش متفاوتی برای ادراکات و انکاری که از این یا آن نتیجه میشود قائل بشوم»23جاکومتی درپی رجوع به حافظه و خلق اثر بر مبنای تصاویر دنیای خیالی به مکتب سورئالیسم پیوست«اما تعیین اینکه شیوهء و همگرایی تا چه اندازه به هنر پیکرهتراشی مایه و مدد رساند کاری دشوارتر است زیرا منطبق ساختن نظریه خودکاری مطلق روان حتی با هنر نقاشی چنانکه باید عملینبود تا چه رسد به پیکرهسازی."