خلاصه ماشینی:
"شکی نیست که برای آفرینش یک اثر هنری زبده،علاوه بر آنچه که اشاره شده باید با شیوههای گوناگون بیان تجسمی آشنا شده باشیم،باید با عملکرد واسطههای تجسمی یعنی،خط،سطح، رنگ،رنگمایه،ریتم،فضا و غیره آشنا شده باشیم و آنها را به خوبی آموخته باشیم ولی باید بخاطر داشته باشیم که این واسطهها فقط میرو و کلی کودکان اندیشمندی هستند که با بهرهگیری از برداشتها، تخیلات و احساسات کودکانه، نگارههائی منطقی، زیبا و تکاندهنده آفریدهاند.
در مدارس پیشرفته جهان پابهپای آموزش طراحی از اجسام،هنرجویان را وادار میسازند تا با اشیاء و مواد گوناگون ترکیباتی بوجود آورند که در (به تصویر صفحه مراجعه شود) هنرمند را میتوان به درختی تشبیه کرد که ریشههای خود را ؟؟؟زمین فرومیکند شاخهها و برگهای آن از آفتاب و هوا بهره میگیرد.
مسئولیت مدارس هنری و اساتید راهنما،راه و روش صحیح آموزش هنر را نداند و صرفا برای رفع مسئولیت آموزشی،هنرجویان را به تقلید کورکورانه از ظواهر طبیعت وادار سازد و یا فرضا سبک و روش ویژه خود را به هنرجو تحمیل نماید راه خطا را پیموده است،زیرا به این ترتیب مانع رشد نیروی آفرینندگی ذاتی هنرجو میگردد.
سطوح رنگین را کنار هم میگذارد، فضاها را جابجا میکند،رنگها را متعادل میکند و درپی این فعل و انفعال نیروی آفرینندگی بیدار میشود و اندیشهای که در خزانه مغز هنرمند جایگزین شده رفتهرفته روی بوم ظاهر میشود و اثری پا به هستی میگذارد که هویت سازنده آن را در بر دارد زیرا از وجود او تراوش نموده است."