خلاصه ماشینی:
"برای نمونه، مقایسهء تصویری سیمرغ در ایران باستان و دورههای اسلامی،نکات مهمی را در این ارتباط مینمایاند: سیمرغ تا قبل از ظهور اسلام بیشتر به صورت پرندهای ترکیبی از حیوانات متفاوت تصویر میشد که بیشتر حالت انتزاعی دارد:پرندهای کاملا افسانهای که بهطور طبیعی نمیتوان حتی آن را با آنچه در اوستا آمده است تطبیق داد؛بهطور نمونه در اوستا-همانگونه که در بخش نخست گفته شد- بالهای سیمرغ به هنگام پرواز میان دو کوه را میپوشانیده و رنگهای بسیار متنوعی نیز داشته است،اما در اکثر تصاویر به جا مانده از سیمرغ-که بیشتر آن مربوط به دورهء ساسانیان است-بر حجاریها،ظروف فلزی و سیمین، پارچهها و...
نامها،صفات خیالی و حکایات که از این پرندهء افسانهای نسل به نسل انتقال پیدا کرده،اعتقاداتی را که (به تصویر صفحه مراجعه شود) قبلا با سیمرغ مشابهت داشته،با عنقا نیز ترکیب کرده است؛ حتی در این زمان به نظر میرسد که عنقا برخی از خصوصیات پیشینش را از دست داده و به تدریج شبیه به پرندهء سنتی ایران میشود.
در یک نگاه گذرا میتوان دید که در بیشتر تصاویر مربوط به این داستانها،سیمرغ با همان (به تصویر صفحه مراجعه شود) ویژگیهایی که در پیش نیز گفته شد تصویر شده است: این پرنده،با نوکی محکم،گردنی بلند،بالهای رنگین و دمی بسیار بلند و زیبا،به کلی حالتی افسانهای به خود گرفته و رنگهای بسیار شفاف و زیبای آن،تأکیدی بر خاص بودن آن است.
که هر دو ممکن است برای حامی سلطنتی تهیه شده باشند،اژدهاها یا در اطراف تختها و یا جاهایی که موردنیاز دیده میشوند؛اما از جهت دیگر، در شرح اسطورهء ایرانیان(شاهنامه فردوسی)این نقش (به تصویر صفحه مراجعه شود) تنها یک مرتبه،آن هم بر روی نشان(درفش)زواره (برادر رستم)به چشم میخورد."