خلاصه ماشینی:
"«کانت»تأکید داشت که فضا(و زمان)ابژکتیو(عینی) و واقعیاتی قائم به ذات نیستند،بلکه مقتضیات سوبژکتیو (به تصویر صفحه مراجعه شود)2 (ذهنی)،شناخت حسی ما از جهان بیرون هستند و همه چیز به شرط وجود آنها برای ما شناختپذیر میشود.
» نکتهء درخور توجه اینکه؛همچون نور که همه چیز را مرئی میکند و بیوجود آن ما عملا قادر به دیدن نیستیم،فضا نیز مجالی فراهم میآورد برای ادراک تمامی آنچه که ادراک میکنیم و این درحالی است که خود فضا چیزی قابلادراک نیست.
این سه نوع فضا را میتوان چنین نشان داد: (به تصویر صفحه مراجعه شود) فضای فیزیکی،همان مکانی است که ما در آن زندگی میکنیم و ممکن است برای بسیاری از ما فضای واحدی باشد،مثل فضای یک کارگاه که برای تمامی کارگران مشترک است.
در روند تبدیل (به تصویر صفحه مراجعه شود)4 این فضای حسی به فضای بصری،نقاش فضای بصریایی میآفریند که همچون شهود اولیهاش روشن و واضح است؛اشیا در آن بهطور کامل دیده میشوند و هندسهء فضای بصری، مبنایی استوار برای ترکیببندی فراهم میآورد.
اما برگسون به شیوهای (به تصویر صفحه مراجعه شود)6 جالبتوجه ثابت میکند که هیچ چیز در حافظهء انسان از میان نمیرود؛بلکه صرفا به اعماق حافظه رانده میشود تا مگر زمانی-در خواب یا بیداری-دوباره خودش را به سطح برساند:«بله،درواقع،من معتقدم کلیت زندگی گذشتهء ما با ریزترین جزئیاتاش در حافظه ما محفوظ است؛بدان گونه که ما هرگز چیزی را فراموش نمیکنیم و تمامی آنچه را که از نخستین لحظهء آغاز به کارآگاهی خود حس و ادارک کردهایم،اندیشیدهایم و خواستهایم بیهیچ زوال و نسیان در یاد ما باقیاند."