خلاصه ماشینی:
"اگر متنی را بهطور مستقل،یعنی فقط براساس توجه و بازنگری و دقت در خود همان متن بررسی کنیم،افزون بر بود و نبود«پیرنگ»و روابط علی و معلولی،«زمان»و«مکان»، «حادثه»و«روایت»و«اوج»و«فرود»و«بحران»و دیگر عناصر -که البته گاه میتوان به برخی از آنها بیاعتنایی کرد(چنانکه مثلا نویسندگان رمان نو و یا نویسندگان گونههای دیگر داستانی جدید به برخی از آنها به عمد بیاعتنایی میکنند)-وجود «حس»و«تخیل»به عنوان پی و ستون ساختمان ادبیات داستانی است که اثر داستانی را از تاریخ یا برخی نوشتههای دیگر جدا میکند.
«ذکر بر دار کردن حسنک وزیر»-که از این پس تنها به«ذکر» از آن نام میبرم-به قلم ابو الفضل محمد بن الحسین الکاتب البیهقی شاگرد ابو نصر مشکان و دبیر پادشاهان غزنوی:محمود، محمد،مسعود،و فرخزاد در شمار نوشتههایی است که از نظر وجود پارهای ویژگیها و نیز برخی ملاحظات نویسندهاش در باب آنچه در دایرهء عناصر داستان میگنجد مانند توصیفهای حتی گاه جزء به جزء،بهرهگیری از اصول روایت و از این دست،توجه برخی را به واداشته که بپرسند نوشتهء بیهقی در این زمینه قصه است یا تاریخ؟یا قصه هم هست،یا فقط در دایرهء تاریخ میگنجد؟ من بدون درنظر گرفتن این که نوشتهء بیهقی جعلی است یا درست،و یا این که ماجراهایش واقعیاند یا ساختهء ذهن و تخیل نویسنده،بهطور مستقل به بررسی متن میپردازم: با مطالعهء«ذکر»،برخی عناصر و اصول داستاننویسی را چون وجود طرح،توصیف،لحن،دیدگاه و زاویهء روایت، تصویرپردازی،پیرنگ،حادثه و...
بیهقی در حکم راوی ناظر،به بیان آنچه پیرامونش میگذرد میپردازد و همچون راویان ناظر در داستانها و یا حتی قصهها از ورود به ذهن دیگر افراد خودداری میکند اما برداشت و داوری خود را دربارهء آنها فرا روی خواننده میگذارد."