خلاصه ماشینی:
"درباره گسست میان ترانهسازی سالهای قبل از انقلاب و سنت تصنیفپردازی دوران مشروطیت چه میگوئید؟به نظر شما آیا کوششی از سوی شاعران معاصر(پس از نیما)در جهت ترمیم این انقطاع، انجام یافته است یا خیر؟اصولا تصنیفسازی امروز کشور ما را در چه موقعیتی میبینید؟ بعد از آواز،تصنیف از بخشهای پر اهمیت و قابل توجه موسیقی ایرانی بوده و هست و به دلیل خصوصیات خاص خود از طرفداران بیشتری برخوردار است.
بنده تنها به عنوان«خوانندهء آواز»که شعر را یکی از پایههای اساسی کار هنری خود میدانم و برای آن ارج و اهمیتی کمتر از خود«آواز»قائل نیست،و همچنین به عنوان جویندهای علاقمند-بیآنکه خود را صاحب صلاحیتی برای اظهار نظر درباره نیما و شعر امروز ایران بدانم-میپرسم:آیا «انقلاب ادبی»نیمایی آن چنان که او میخواست به بار نشسته است؟این سوال را بنده از این جهت مطرح میکنم که واقعا نمیدانم آیا بیشتر آثاری که امروزه به نام«شعر»در مطبوعات داخل و خارج از کشور چاپ میشوند،در حوزه خواستههای نیما قرار میگیرند یا خیر؟و اصولا به عنوان شعر«کاربرد امروزین»خود را یافتهاند یا نه؟با در نظر گرفتن اینها،میپرسم که آیا واقعا میباید به دنبال«نیمایی در موسیقی»یا«نیما»های دیگری در سایر هنرها بود؟ نظر شما راجع به موسیقی محلی ایران و ارتباط آن با آن چه امروزه موسیقی کلاسیک ایرانی خوانده میشود چیست؟ ایران کشوری است متشکل از طیفهای قومی گوناگون و علی رغم اشتراکات فرهنگی بسیاری که در طول تاریخ میان اقوام ایرانی پدید آمده است،با وجود این،هر یک از آنها از ویژگیهای فرهنگی خاص خود نیز برخوردارند."