خلاصه ماشینی:
"*جرقههای اولیه ترانه از چه زمانی شروع شده بود؟ یادم میآید در بچگی درخ انواده بازی خوبی داشتیم که شاید همه اینها محرک بوده مثلا آنها یک کلمه میگفتند من قافیهاش را میگفتم و گاهی در ماشین و خانه وقتی میخواستند من بهانه نگیرم،این بازی شروع میشد و طبیعتا در خانهای که حرف شعر زده شود و کتاب شعر وجود داشته باشد،زمینهساز میشود و فکر میکنم در یادگیری هر هنری سوای مسائل ذاتی مطالعه نقش بسیار مهمی دارد و معمولا کسی که نقاش میشود،از بچگی روی در و دیوار چیزهایی میکشیده.
بعضی مصرعها را مجبورم حذف کنم،چون خیلی خندهدار است که مثلا فرض کنیم یک مرد با آن هیبت به دنبال تکیهگاه و ترانه چون با زبان محاورهای گفته میشود،به نظر من جزء ادبیات شفاهی قلمداد میشود،چون وقتی نوشته میشود کلمات شکسته میشود و صورتی میگیرد که بسیاری از خوانندگان نمیتوانند آنرا درست بخوانند پشت و پناه میگردد،درحالیکه این دغدغه ذهنی یک زن است و همین باعث شده بسیاری از حرفهایم حذف شود و خب طبعا به کار خیلی لطمه زده است.
*برای خواننده مشخصی که ترانه میگویید قابلیتهای ترانه را چگونه با صدای او هماهنگ میکنید؟ من چون شکل علمی موسیقی را نمیدانم،سعی میکنم به شکل حسی با آن ارتباط برقرار کنم،ولی طبیعی است که باید صدای خواننده را بشنوم و ببینم او با چه واژههایی راحتتر است و فکر میکنم با کسیکه صداین نرمتر و ملایمتری دارد،راحت ترم تا کسانیکه خیلی بالا میخوانند و صدای بمتری دارند و شاید یکی از دلایل عمدهای که مسافر یا کارهای دیگر عقیلی گرفت،این بود که آن ترانهها با صدای ایشان متناسب بود."