خلاصه ماشینی:
"زمان خواندن،طولانی- غم خواندن(هرچند مصنوعی)،خود او و شنوندگان را افسرده و خسته میکند و درد و رنجی را تصویر میکند که نوازنده نیز سعی دارد همان گفتهها یا تحریرها را عینا تکرار کند و میشنویم که جملات موسیقی سازی هم،چیزی را به نام جواب آواز،ارائه نمیکند،بلکه تکرار یا شبیه به تکرار صدای خواننده را به گوش شنونده میرساند،یعنی خود آواز را تکرار مینماید،حال پس از فرود ناگهان،رنگ یا چهار مضرابی،شروع میشود در تجسم قبلی او،انسانی متین و دردمند را در رأس گروهی همدرد،نالهکنان و افسردهحال با حالات درهم فرورفتهء همدر دانش، جلوی چشم داری که ناگهان این رفتار سنگین و غمگین،به پایکوبی و جنباندن سر و سینه میانجامد هرچند عجیب است که همچنان بر جای خودشان افسردهحال نشستهاند!
)را به دنیا عرضه کنیم،اگر از عهده برنمیآیند،بهتر است نوازندگان با سازهای غربی این کار را انجام دهند،زیرا که سالهاست که چندین ساز غربی را مورد استفاده قرار میدهیم،پس چه بهتر که از همهء آنها برای بیان منظورمان بهره بگیریم و نیز موسیقی فعلیمان را هم با همین سازهایی که داریم برای علاقهمندانش در داخل کشور حفظ کنیم که روزی هم موزهنشین خواهد شد و خواهیم گفت که این موسیقی پیشین ما بوده است.
اما ظاهرا که امروز در مملکت ما همهء هنرها موسیقی را دور زدهاند به همین دلیل با همهء اعتبار و بهایی که در بیست و چندسال اخیر به هنر بهگونهء کلی داده شده بر هیچکس پوشیده نیست که رفتار دست به عصا با موسیقی چقدر به کالبد و محتوای این هنر والا آسیب وارد ساخته است."