خلاصه ماشینی:
"«در اشتیاق یار» به یاد ماه رخسارت،دل دیوانه میسوزد به گرد شمع رویت دل،چو یک پروانه میسوزد فکنده شور عشقت در زمین و آسمان غوغا فتاده آتشی بر دل،کز آن کاشانه میسوزد در این میخانه ای ساقی!چه رازی در حضور توست که بیتو لحظهای جانا!می و میخانه میسوزد به غیر از راه میخانه،رهی دیگر نداند دل که مست از جام عشق است و بسی مستانه میسوزد بگردان دور مشتاقان،سبوی عشق را ساقی!
تو شرح عشق جانسوزم،ز چهرم خوب میخوانی اگر یک گوشهی چشمی،بر این افتاده بنمایی گدای کوی تو آری،رسد اوج سلیمانی تمام روزگار اینک،اسیر فتنهی شام است بیا آرامش دلها،تو ای موعود قرآنی امید وصل تو جانا،چنین غم پرورم کردهست غم شیرین عشقت را،چو گنجینه نهان دارم به سیلاب غمت گردید،عیان این عشق پنهانی «رضا»بر نقد جانم شو،در این سودای مستانه نبود و بود من ای جان،فدای تو که جانانی (به تصویر صفحه مراجعه شود) جعفر جوانبخت(سبزوار 1531)پس از طی دورهی کارشناسی زبان و ادبیات در دانشگاه تربیت معلم سبزوار و کارشناسی ارشد همین رشته در دانشگاه تهران،در دانشگاه آزاد و پیام نور مشغول تدریس است."