خلاصه ماشینی:
"ازویم خور و پوشش و سیم و زر وزو یافتم جنبش و پای و پر نیم آگه از اصل و فرع خراج همی غلطم اندر میان دواج ج 183/9 چگونه میتوانست اموال بسیار داشته باشد و با این همه به سراغ اینوآن برود؟آن هم کسی با مناعت طبع والای حکیم توس؟چگونه م توان باور کرد فردوسی با داشتن اموال بسیار،باز به حکم آنکه شاعر است و گذشتهی این مملکت را زنده میکند،چشم به دریافت وظیفه و مواجب، از اینوآن داشته باشد؟آن وقت،مسألهی ایراندوستی،که برخی از پژوهشگران بدان اشاره کردهاند،چه میشود؟آیا در آن صورت نباید به صداقت فردوسی شک کرد؟ چنان که آمد،به نظر میرسد که شاعر در سرودن شاهنامه بر بزرگان شهر خود متکی بود با توجه به محدودیت حدود توس آن روز،و نظر به آنکه فردوسی در روزگار جوانی با نظم داستانهای پراکنده در این شهر،شهرتی یافته بود،بعید نیست که حاکم توس او را به دربار سامانیان معرفی کرده باشد،اما این فرض که بر اساس ابیاتی چون: دل روشن من چو برگشت از وی سوی تخت شاه جهان کرد روی ج 22/1 است،ضعیف مینماید،زیرا حتی با افزودن ابیات زیر: زمانه سراسر پر از جنگ بود به جویندگان بر جهان تنگ بود به اینگونه یک چند بگذاشتم سخن را نهفته همیداشتم ندیدم کسی کش سزاوار بود به گفتار این مر مرا یار بود ج 32/1 که در برخی دستنویسهاست و استاد محمد امین ریاحی،در کتاب«سرچشمههای فردوسیشناسی»آنها را مرتببط با روزهای آغاز نظم شاهنامه میداند و معتقد است ظاهرا شاعر این ابیات را بعد از تسلط محمود و برقرای آرامش در خراسان سروده،و بر تدوین دوم افزوده است، مشکل حل نمیشود."