چکیده:
این مقاله به بررسی کنایههای تازهای میپردازد که بر بستر زندگی نوین ساخته شده و عناصر و عوامل زندگی امروزی در ساختوساز آنها سخت فعال است. نویسنده با گردآوری شماری از اینگونه کنایههای این پرسش را مطرح میکند که با آنها چه باید کرد؟آیا فرهنگستان میتواند به جای آنها معادل یا برابری که پذیرش همگانی بیابد بیافریند؟آیا زبانهای دیگر جهان نیز به چنین دشواریها گرفتار میآیند؟ از سوی دیگر برخی از این کنایهها نشان از نیروی زایایی بسیار زبان فارسی دارند و ساختوسازی که بر بستر زبان صورت گرفته،مایهی غنا و توانمندی زبان شده است اما برخی دیگر از آنها که همراه با واژههای بیگانهاند،موجب آلودگی زبان میشوند و باید برای آنها فکری کرد.
خلاصه ماشینی:
"نویسنده با گردآوری شماری از اینگونه کنایههای این پرسش را مطرح میکند که با آنها چه باید کرد؟آیا فرهنگستان میتواند به جای آنها معادل یا برابری که پذیرش همگانی بیابد بیافریند؟آیا زبانهای دیگر جهان نیز به چنین دشواریها گرفتار میآیند؟ از سوی دیگر برخی از این کنایهها نشان از نیروی زایایی بسیار زبان فارسی دارند و ساختوسازی که بر بستر زبان صورت گرفته،مایهی غنا و توانمندی زبان شده است اما برخی دیگر از آنها که همراه با واژههای بیگانهاند،موجب آلودگی زبان میشوند و باید برای آنها فکری کرد.
در این میان تنها جایگاهی که میتوان به آن امید داشت،فرهنگستان زبان و ادب فارسی است که شاید بتواند اندکی از حجم و فشار این عناصر بر زبان بکاهد؛اما فرهنگستان باید در کنار همهی وسواسها و دلنگرانیها این نکته را در نظر داشته باشد که هر گونه زیادهروی و سمتگیری سلیقهای در کار واژهگزینی و واژهسازی، حساسیتهایی را بر میانگیزد که همهی تلاشهای صادقانهی آنان را کمرنگ میکند و مایهی آن میشود که اعتمادی که نیاز هر کار تازه برای پذیرش همگانی است،پدید نیابد.
چندی است که تا سخن از فرهنگستان و واژههای تازه در میان میآید،بیدرنگ با این پرسش روبهرو میشویم که نظرتان دربارهی «چرخبال»یا«بالگرد»چیست؟انگار کسانی که از آنان چشم داشت معجزهای میرفته، دست به کاری زدهاند که مایهی تمسخر و بهانه برای دیگران شده است؛زیرا آنچنان با بیاعتمادی این واژه را به رخ میکشند که گویی دستی در کار بوده که با تیشهی بیخردی به نال نوپای اعتماد فرهنگی مردم ضربه زده است."