چکیده:
نویسنده در این مقاله قصد دارد با کمک ابیاتی از شاهنامه شخصیت واقعی رستم را بشناسد و ثابت کند که رستم به عنوان یک فرد ایرانی پهلوانی آرمانی است.
خلاصه ماشینی:
"محمد جعفر تقوی-سیرجانچکیده:نویسنده در این مقاله قصد دارد با کمک ابیاتی از
شاهنامه شخصیت واقعی رستم را بشناسد و ثابت کند که رستم
رستم در سپاه من است-اعتقاد راستین خویش
اندر سپاه او چند مرد رستم باشد،اما
امروز،همیشه در این آرزو بوده است که
میپروراند و چنانکه در تاریخ آمده است، تولد رستم دیگری ممکن نیست.
شاهنامه،از او چنین یاد میکند:که ای پهلوان زادهی پرهنر
یکی از ویژگیهای رستم اعتقادی است
تمام هستی خود را از او میداند:به یزدان چنین گفت کای دادگر
رستم علاوهبر این صفات،خردمند
است و این مسئله در تمام زندگانی وی
و نیروی جسمانی عجیبی نیز برخوردار است.
میکند:به دست وی اندر یکی پشهام
تولد وی نیز استثنایی است.
ایام کودکی است چون پیل سپید را که شب
سوی اسفندیار مأمور شده تا پیام پدر را به رستم برساند.
رستم در شکارگاه است.
ممکن است پدر در مبارزه با رستم شکست
است،شخصی است که به دست رستم جهان
و رستم و سایر پهلوانان رسیده است،با
میسپارد:گوا بود دستان و رستم بدین
مبارزه با این گشتاسب صفتان به
این مسئلهای است که
سپاه با پهلوانی دیگر است اما در حقیقت
فرمان شاه هستند،حتی دستان،پدر رستم نیز
این کار نادرست باز دارد،چون شاه نظر وی
حیثیت انسانی خویش ایستاده است.
رستم تا به این حد برای حفظ آزادگی خویش
تلاش میکند در حقیقت،کوششی است در
جهت رساندن جامعه انسانی به این باور که
رستم در واپسین لحظات عمر نیز دست
آمده است:رستم باوجوداینکه شغاد،
است در اوستا رستم:راوت ستخم با
صورت اصلی خود خارج شده است."