چکیده:
نویسنده در این نوشته بر آن است تا صورتگریهای ذهن و زبان مولانا درباره جلوههای گوناگون بهار را از میان اشعارش جستوجو ارائه نماید.بهاری نمادین که بازتاب اندیشههای عارفانه و دریافتهای شاعرانهی مولاناست.این جلوههای بهار در مقالهی حاضر با چهارده عنوان تشریح گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"نویسنده در این نوشته بر آن است تا صورتگریهای ذهن و زبان مولانا درباره
بهار در مقالهی حاضر با چهارده عنوان تشریح گردیده است.
بهار نمایندهی قدرت حق تعالی است که در
بهار،در آیینهی باغ و بوستان است.
باغ و بهار خاکی،در نگاه مولانا،
شمار میآید،باغی که در برابر این عالم مادی،
این بهار و باغ بیرون،عکس باغ باطن است
یک قراضه است این همه عالم و باطن هست کان6
بلکه آن مغز است و این دیگر چو پوست7
این مثل چون واسطه است اندر کلام
شاعرانه مولوی تشبیه بهار به قیامت است.
به عبارت دیگر،قیامت را در حضور بهار مشاهده میکند.
این بهار نو ز بعد برگ ریز
این آیت قرآنی است:«الله انبتکم من الارض نباتا،ثم یعیدکم
بهار پرتوی از حقایق پنهانی است که
نمیبینی نسیم بهار چون ظاهر میشود در
باغ و بهار هست رسول بهشت غیب
هر برگ و هر درخت رسولی است از عدم
مولانا میداند که همه این نجواها را درک
او در برابر این سؤال منکران میگوید:بهار
تجلی قدرت الهی است اما چون آنان اهل
باغ و بهار یکی گویان شاکرند که تنها به
ایاک نعبد است زمستان دعای باغ
متواضعاند و فروتنی برگ و بار آنان است.
خبرت هست که جان مست شد از جام بهار
شحنهی عدل بهار آمد و او پنهان شد؟
«از باد بهار توشه بردار/از باد خزان خود
عقل و جان،عین بهار است و بقاست4221-نشان حق
است و بهار حقیقی حاصل شادی دل،
به سامانی کار و نشئهی جان است.
و آن چیزها جمله نقاب است چون از این عالم"