چکیده:
نویسنده«روایت»را در حیطهی«زبان»بسیار تأثیرگذار میداند.وی ابراز بیانی دیگری جز«روایت»و«داستان»نمیشناسد که در عین ساده و انگیزهبخش بودن،فلسفهی زندگی را به خوبی به انسانها میآموزد.او باور دارد که «روایتها»جامعترین و ژرفترین آموزهها را با خود دارند. برخوردارند که میتوانند در عین لذت و انگیزه،درک و یادگیری را به طرز شگفتآوری آسان سازند.
خلاصه ماشینی:
"هر محملی برای انسان مناسب است تا
است از حوادثی که به صورت غیر تصادفی در
چینش بخشهای روایت است که به صورت
ذکر این نکته هم خالی از فایده نیست که
یادگیری است و دانشمندان نیز بدان رسیدهاند
درک داستان پیدا میکنند و هم قوهی بیان آن
شناخت جهان،شیوهی روایی است که به
این نکته توجه میکند که:«روایت بعد
اجتماعی و فلسفه از ابزار روایت برای انتقال
دارند-همچنین-افراد براساس داستان به
سازمان و ساختار است و نه درک آن جز به
این زمینه جالب است.
»41درست است وقتی اجزا در فرایند
آنچه مسلم است چشم و ذهن ما در درک عناصر کلی و ترکیب از شگردهای
اما همه اینها لازمهاش این است که
حال سؤال این است آیا«روایت»از
میشود و هم این است که«میشل برتور»
باشد)و انتزاعی(شکل غیر واقعی و ساده که از عناصر اولیهی یک تصویر باقی مانده است)
این تصاویر است.
کوتاه اگر توانسته است در کنار و مقابل سینما
این میان،کلام چه برای حد اقل ارتباط باشد،
است برای ترکیب کردن واحدهای زبانی در
میکنیم که داستان این شگرد را دارد که
خاطرآوری و بازیابی یکی از این عناصر به
در داستان و روایت نیز
پلهی داستان است.
زمان و مکان داستان وجود دارند که منطبق با تجربه و شناخت حسی ما هستند.
داستان را در سطح یادگیری بالقوهی خود
کافی است به این شعر روایی از
این شیوه از جنبهی دیگر نیز مفید
خود را در زندگی بشر باز کرده است.
این مشکل لاینحل است و باید
کمتر از ابزار بیانی دیگر جز این داستان(حتی"