خلاصه ماشینی:
"اما دانشگاه تهران،که به علت کار پدرم و دیگر اعضای خانواده در آنجا و سپس درس خواندن خودم در این محیط،چنان مرا به این مرکز علمی وابسته کرد که گویی دانشگاه تهران را خانهء دوم خودم تصور میکردم و میکنم.
خدا درست است که نمیتوانیم با افتخارات دورهء هخامنشی و ساسانی زندگی کنیم،ولی میتوانیم دریابیم که این موقع،جغرافیای سیاسی(ژئوپلتیکی)ما که امروز نیز چون گذشته کارساز است،چگونه برای ما گرفتاری فراهم کرده است و میکند و از طرف دیگر، چگونه میتوان از آن بهنفع کارهای بین المللی سود جست.
چهار یا پنج تندباد سهمگین به این مملکت وارد شد؛ولی ریشههای فرهنگی و تمدنی و خانوادگی و سایر موارد آنچنان مستحکم بود که هرچند شاخهها شکست،ویرانی،بدبختی،گرفتاری حسرت و فقر به این مملکت رویآورد،ولی مردم پس از چندی با کمک همان ریشههای قوی،بار دیگر برپا ایستادند و چنان نیرویی گرفتند که نه تنها بیگانه را خودی کردند،بلکه تجربیات و تلخیها،استحکام بیشتری به آنان بخشید و از آن تجربیات سودهای فراوانی بردند؛بار دیگر خود را نو ساختند،تجدید حیات کردند و این بسیار مهم است که انسان خانهتکانی کند،تجدید نیرو کند و هرروز نوتر از روز پیش شود.
بودجهء کافی و لوازم کار در دسترس محققان گذاشته شود تا این دستاندرکاران علمی بهترینهای تاریخ را که روح یک کودک،نوجوان و جوان را شادابی میبخشد،او را به کار،به پیشرفت و به توسعه وامیدارد،برگزیده و دستچین شوند که بسیار هم زیاد است؛چه در تاریخ و چه در ادبیات که کتابهای ادبی خود مهمترین منابع تاریخ ما هستند؛آنگاه آنها را باید در رایانههای-بازیهای رایانهای،در کارتن و در اینترنت جای داد."