چکیده:
رویکرد انحرافی در تفسیر قرآن، سابقه طولانی در میان مفسران دارد، تا آنجا که حتی به صدر اسلام میرسد. این گونه تفسیر، نظام دلالتهای واژگانی قرآن را به هم میزند و ضلالت را به نام قرآن رواج میدهد. از منظر روششناسی، عواملی برای این رویکرد برشمردهاند، که به خود قرآن، ویژگیهای مفسر یا روش تفسیری او برمیگردد. مخالفان قرآن، و نیز فرقههایی همچون غالیان، باطنیه و...، عرفا، روشنفکرنمایان و خاورشناسان، نمونههایی از رویکرد انحرافی را در آثار خود عرضه کردهاند.
خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر به سبب وجود روایات ذو وجوه بودن قرآن و وجود ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل برای آیات برخی گروهها و افراد کج اندیش ـ مانند غالیان و باطنیان ـ برداشتها و تفسیرهای انحرافی و ناروای خود را به قرآن نسبت داده و تفاسیری انحرافی عرضه کردهاند.
با این وصف ، هرگاه تفسیری کاشف از مراد الهی نبوده و صرفا بیانگر ذوقیات شخصی مفسر باشد، چگونه میتواند مؤیدی شرعی برای دیدگاههای عرفانی مفسر تلقی شود؟ به تعبیر دیگر هرگاه عارفان مسلمان بر این باور باشند که تفسیرهای آنان از آیات قرآن نه تفسیر و بیان مراد الهی که تنها برداشتها و رهیافتهای شخصی است، طبعا استنادی قاعدهمند به کلام خدا شکل نگرفته است و از این روی عارفان نمیتوانند ادعا کنند که آراء و اندیشههای آنان برگرفته و مستند به قرآن و حدیث است.
(صدرالمتألهین، مفاتیح الغیب، ص 66) طبق این سخن ملاصدرا، گفتههای عارفان درباره آیات و مفاهیم قرآن، نه تنها بیانگر حقایق و مقاصد قرآن است، بلکه از تفسیرهای مفسران متعارف نیز بسی ارزشمندتر است.
حوزه فعالیتهای تجدد مآبی این حوزه شامل فعالیتهای تفسیری تمام کسانی است که به بهانه تعارض علم و دین یا تعارض احکام حقوقی قرآن با حقوق بشر و نیز در جهت تطبیق قرآن با علوم و اندیشههای روز، تفاسیری از آیات ارائه کردهاند که در مواردی مستلزم نفی و انکار برخی مسلمات دینی است."