خلاصه ماشینی:
"دو سروده از سید احمد نادمی حدیث کساء میگردد جام از دستی به دستی تا فرجام لبیک را از لب تو بنوشد سلام بر شرنگ متبرک میگردد ایام از یکی کام به دیگر کام که در اقتدا به لب برگزیدهء تو فریاد را نجوا میکنند سلام بر تشنگی بزرگ چله زیر بارش شراب اربعین چشم در چشم دشت اشکهای ناسروده ایستادهام ایستاده است ماه نیز سوگوار رنگهای گمشده شب همشه شب و درای دور کاروان خیمههای سوخته قاب میکند مرا و ماه را (به تصویر صفحه مراجعه شود) دکتر عبد الحسین فرزاد شعر و چراغ و بوسه برای صوفی مصطفوی ای یار من،در سالهای درد و بنفشه، که زنانگی را از بستر سنگهای تلخ رجولیت به خانهء عاشقان شش ساله آوردهای، و آفتاب هر روز در شیشهء خانهء عروسکهاست بالغ میشود، میدانی، من از ریگستانهای دور آمدهام با دستهای نیمسوخته در کورههای بیداد و اینک بر دروازهء شهر آشتی تو ایستادهام با شعر و چراغ و بوسه."