خلاصه ماشینی:
"*** ای رستم زمانهء ما هرچند چاه چغاد دیگری امروز در پیش پای توست اما چه جای غم وقتی که شاهنامهء دل یارانت پیوسته جای توست* فرزاد ادیبی افقهای تماشا به استادم مرتضی ممیز مه افقهای تماشا را گرفت اضطراب سرد دلها را گرفت تا چلیپای کرخت دیرباز در بغل عیسای فردا را گرفت ساحل خشک تمناهای دور چنگ زد دامان دریا را گرفت واقعیت سیلآسا زیر گام کوچههای شهر رویا را گرفت حسرتا افیون غفلت باز هم مستی ناب غزلها را گرفت روزی از روزهای سال 1370 (به تصویر صفحه مراجعه شود) رجب افشنگ-تنکابن و آیا...
خیس از باران شبانه به خانه میآیم و سراغ از ترانههای سوخته میگیرم آیا هنوز بر جادههای انتظار صدای پای اسب میآید..
؟ و آن سوار که به آهنگ نخستین پا سفت کرده است به عطر پیراهن پارهپارهاش خواهد شکفت؟ و آیا این منم که برکشته خویش میگریم و یال گیسوانش را در باد رها میکنم..."